سیزدهمین جشن نفس سوم مهرماه ۱۳۹۵ در برج میلاد برگزار شد.
فیلم این مراسم با بیش از ۲۵ دوربین پرتابل، ثابت و هلیشات ضبط و نسخهای ۲۵ دقیقهای از شبکه سوم سیما پخش شده است.
کارگردان فیلم: ماکان مهرپویا
برگزار کننده: آژانس نگاه شرقی سبز
فیلم مستند سیزدهمین مراسم اهدای عضو “جشن نفس” تولید شد
مشتریان واقعا به چه سرویسهایی احتیاج دارند؟
بهترین راه برای پوزیشن کردن آژانس شما برای رشد کدام است؟ فروختن خدماتی که مشتریان شما واقعا میخواهند بخرند.
در حال حاضر مشتریان در حال آماده کردن بودجه ۲۰۱۷ بازاریابی خود و تصمیمگیری برای سال آینده هستند. شیوهی جستوجو برای یافتن خدمات بازاریابی در سه سال گذشته تغییر یافته و شاید احتیاج باشد که آژانس شما بر اساس تقاضاهای تازه خودش را ریپوزیشن کند.
Agency Spotter – خدمات آنلاین رایگانی که برای آژانسها و برندها کار پیدا کردن همدیگر و بهتر کار کردن با یکدیگر را انجام میهد – به تازگی گزارشی را منتشر کرده که نگاهی به ۲۵ خدمات مارکتینگ اصلی در سالهای ۲۰۱۴، ۲۰۱۵ و نیمه ۲۰۱۶ دارد.
گزارش ترندهای جستجو شدهی آژانسها نکاتی را در جستوجو، انتخاب و اشتغال آژانسها آشکار میکند. در این مطلب ما این موضوع را که این ترندهای جستوجو شدهی آژانسها میتوانند حرفه و احتمالا شغل شما را در این صنعت تحت تاثیر قرار دهند بررسی میکنیم.
در صدر: تبلیغات، استراتژی دیجیتال، وب، شبکههای اجتماعی، استراتژی بازاریابی
به نظر میرسد برخی سرویسهای بازاریابی همواره در صدر قرار دارند. تبلیغات همچنان محبوبترین سرویسی است که در Agency Spotter از ۲۰۱۴ تا نیمهی ۲۰۱۶ جستوجو شده است. همچنین شلوغترین سرویس در میان آژانسهایی است که به عنوان آژانسهای تبلیغاتی شناخته میشوند.
استراتژی دیجیتال، وب، شبکههای اجتماعی، استراتژی بازاریابی و موبایل تقریبا به یک اندازه در صدر هستند.
در حال سقوط: برندینگ، استراتژی دیزاین، UX و بیشتر
برندینگ، استراتژی دیزاین، طراحی تجربهی کاربری، تجارت الکترونیک، بازیسازی و ارتباطات طراحی گرافیک در سال ۲۰۱۶ به نسبت ۲۰۱۵ سقوط کردهاند که این موضوع نشان دهندهی کاهش مستمر علاقمندی مشتریان است.
چیزهایی مثل تجارت الکترونیک، استراتژی دیزاین و دیزاین UX در واقع بین سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ بیشتر جستوجو شدهاند. این کاهش مستمر در نیمه اول امسال رخ داده است.
چیزهای دیگری مثال UX و بازیسازی از بین ۲۵ سرویس اصلی آژانسها خارج شدهاند. به عنوان کسی که بیست سال است کار طراحی UX انجام میدهم نبودن جستوجوی UX در بین ۲۵ جستوجوی اصلی باعث شد لحظهای کلهام را بخارانم! (منظور اینجا نویسنده متن اصلی است.)
فکر نمیکنم که اهمیت UX کاهش یافته باشد. دلیل این ماجرا این است که UX تبدیل به یکی از الزامات هم آژانس دیجیتال یا شرکت طراحی شده است.
احتمالا شیوهی جستوجوی مردم برای طراحی UX تغییر یافته است. بازاریابان دیجیتال احتمالا در درجه اول برای استراتژی دیجیتال، وب و موبایل جستوجو میکنند و از آن طریق به مطالعه میزان تمرکز آژانسهای دیجیتال بر روی طراحی UX میپردازند.
همین نکته احتمالا برای بازیسازی هم صدق میکند. آیا بازیسازی بدل به فقط یکی از اجزای تصمیمگیری برای بازاریابانی شده که به دنبال آژانسهای دیجیتالی هستند که میتوانند در بخشهای مختلف کار کنند؟ یا اینکه بازاریابان در استراتژی دیجیتالشان زرنگتر شدهاند و دیگر به دنبال یک ترند نمیگردند، بلکه آژانس متخصص بازیسازی را زمانی جستوجو میکنند که استراتژی آن را برای رسیدن به اهدافشان تکلیف کرده باشد؟
بازگشتها: روابط عمومی، ایونتها و نوآوری
شاید افزایش جایگاه جستوجو برای آژانسهای بازاریابی محتوا غافلگیرکننده نباشد. اما آیا میدانستید که جستوجو برای آژانسهای نوآوری سال گذشته کم شدهبود اما در ۲۰۱۶ بالا آمده است؟ روابط عمومی و بازاریابی ایونتها هم که در ۲۰۱۵ کم شده بودند، امسال دوباره بالا رفتهاند.
آنهایی که بالا پریدند: بازاریابی محتوا، آنالیز داده، بازاریابی مستقیم و بازاریابی تجربهگرا
در حالی که برخی خدمات سیر نزولی داشتهاند، به نظر میرسد جستوجوی برخی دیگر از ۲۰۱۴ رشد داشته است. با این همه حرف که پیرامون big data زده میشود، آنالیز داده در جستوجوها سه نقطه بالا آمده است.
بازاریابی محتوا همچنان دارد بالا میرود هرچند که بین ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ رشد محسوسی نداشت. Indound marketing یا بازاریابی درونگرا در ۲۰۱۵ معرفی شد و دارد با بازاریابی محتوا رقابت میکند. به شکلی که از ۲۰۱۵ حضوری قدرتمندانه داشته است.
بازاریابی تجربهگرا هم از زمان معرفیاش در ۲۰۱۵ وارد فهرست شده است. این شاخه میان بازاریابان صنایع غذایی، نوشیدنی و CPG محبوب است.
آخرین ولی نه پایینترین، دیدن بازاریابی مستقیم در پلهی دوازدهم ما را شگفت زده کرد. بازاریابی مستقیم در این بازده زمانی سه پله رشد داشته است. حتما بازاریابی مستقیم اینروزها کسب و کاری پیچیده است و برای بسیاری از برندهای خودرو، خدمات مالی، تجارت الکترونیکی، خرده فروشی و بانکداری معنایی فراتر از ارسال نامه دارد.
آژانسها باید خود را با تغییر نیازهای مشتریان وفق دهند
دنیای خدمات بازاریابی برای شما و مشتریانتان سادهتر نمیشود. فقط در ایالات متحده ۶۰ هزار تا صدهزار، بسته به آنچه که آژانس مینامید، آژانس وجود دارد. این عدد صرفنظر از تعطیلشدن و جمعآوری شدن برخیها، همچنان سالانه رو به افزایش است.
کلید ماندن؟ آژانسها باید به آنچه که مشتریان میخواهند بدل شوند. افق خدمات بازاریابی به شکل تهدیدآمیزی پیچیده است و آژانسها میتوانند با تغییر دادن ویژگیهایشان به سوی احتیاجات مشتریان خود را در دسترستر کنند.
تصمیمگیرندگان بازاریابی بیشتر به دنبال آژانسهای تازه هستند. عدد افرادی که در Agency Spotter در جستوجوی آژانسهای بازاریابی هستند رو به گسترش است و بین نیمه اول ۲۰۱۴ تا نیمه اول ۲۰۱۶ ۴۵٪ رشد داشته است.
همچنین بازاریابان بیش از پیش با آژانسها ارتباط برقرار میکنند. از آن که بگذاریم افق فنآوری بازاریابی (Martech) نیز هر سال دورنمایی شلوغتر و پیچیدهتر پیدا میکند.
توانایی هدایت این پیچیدگی در راهی معنیدار بسیار پرمخاطره شده است. هرچقدر که مشتریان شما زرنگتر شوند و از پیچیدگی پیش رویشان آگاهتر شوند، بیشتر میتوانیم انتظار جست و جو برای آژانسهای تازه را داشته باشیم. میتوانید از این اینجا گزارش کامل را بخوانید و از سایر ترندهای جستوجو نیز آگاه شوید.
برای این کار از مشتری پول بگیرم یا نه؟
بسیاری از دوستان فریلنسرم هر از گاهی تماس میگیرند، موردی را مطرح میکنند و میپرسند: “میتوانم برای این کار از مشتری پول بگیرم؟”
پاسخ من همیشه این است: “بستگی به کار تو، درک مشتری و رابطه متقابلتان دارد.” اما توضیحات بیشتری هم هست که فکر میکنم باید یک بار نوشته شود تا بتوان آن را به عنوان پیشنویسی اولیه بررسی کرد و با همفکری آدمهای باتجربه در حرفه تبلیغات به نتیجهای کاربردی رسید.
حقیقت این است که وقتی از خدمات صحبت میکنیم، پول گرفتن خیلی سخت میشود. خصوصا اینکه از یک سو این خدمات تخصصی باشند و در عین حال رقبای زیادی در بازار با شما رقابت کنند. وقتی صحبت از تبلیغات میشود، با دایرهی وسیعی از آژانسهای حرفهای و نیمه حرفهای، استودیوهای کوچک و بزرگ و فریلنسرهای توانمند و تازهکار طرفیم که هر کدام (امیدوارم) استراتژیای برای دریافت دستمزد دارند.
اما چند بخش اصلی وجود دارد که در نگاه مشتری خیلی هم جدی نیست. یعنی اصلا اصلی نیست!
این تصویر نشان میدهد که برای انجام یک پروژه با چه پروسهای جدا از انجام خود پروژه درگیر خواهیم شد. خب برای این بخشها باید پول گرفت؟
مثلا برای نگارش پروپوزال باید پولی دریافت کرد؟ برای انجام اصلاحات مد نظر مشتری چطور؟ پژوهش جدیای که مستلزم استفاده از اینترنت، کتابخانه، پرداخت هزینه به مترجمها، آنالیزورها و سرچکنندهها باشد چطور؟
در ادامه به این نکات میپردازیم:
۱. برآورد:
محاسبهی برآورد و ابعاد یک پروژه اولین قدم برای موفقیت آن است. هرچقدر این محاسبات دقیقتر باشند و هرچقدر پروپوزال شما جزییات بیشتری داشته باشند، احتمال موفقیت پروژه بیشتر است. فراموش نکنیم که پروپوزال پس از تایید مشتری تبدیل به یک توافقنامهی کاری میشود. اما بسیاری از مواقع نگارش یک پروپوزال خوب زمانبر است. خب برای صرف این زمان باید از مشتری پول دریافت کرد؟
واضح است که برخی از افراد پرکار برای نگارش پروپوزال و برآورد پروژه پول طلب میکنند. قیمتگذاری روی پروپوزال میتواند تعداد مراجعهی آنهایی را که در بازار به دنبال به دست آوردن پایینترین قیمت هستند، کم کند. اما برخی از افراد به هر ترتیب ترجیح میدهند پروپوزال را برای مشتریان بالقوه به رایگان تنظیم کنند. انتخاب با خود شما است.
۲. پژوهش:
شما در کار خود استادید. اما این بدین معنا نیست که همه چیز را میدانید. گاهی اوقات مشتریان چیزهایی طلب میکنند که کمتر شخصا آن را انجام دادهید. اینجاست که پژوهش لازم میشود.
وقتی کار به اینجا میرسد، باید برای آن از مشتری پول بگیریم؟ بعضی از مشتریان اینطور فکر نمیکنند. دلیلش این است که میگویند آنچه که برای یک پروژه یاد میگیریم فقط مختص به آن نیست و در ادامه برای پروژههای دیگر هم از آن دانش استفاده خواهیم کرد.
۳. جلسات:
جلسات بخش دیگری از چیزهایی است که مشتری معمولا برایش پولی پرداخت نمیکند. یک یا چند جلسه برای پیشبرد کار لازم است و گاهی هم کار بدون هیچ جلسهای به سرانجام میرسد. اما گاهی مشتریان خواستار جلسات منظم با شما هستند. این جلسات اغلب برای گزارشگیری روند اجرای کار انجام میشوند.
بهترین کار این است که بپرسیم که چند جلسه برای این کار نیاز است؟ خوب است که پیش از شروع به کار از آن با خبر شویم. گاهی بخش قابل توجهی از دستمزد صرف هزینه رفت و برگشت به این جلسات میشود. جدای آن بحث گذاشتن وقت هم مطرح است.
اینجا دو راه در پیش رو داریم:
یا دستمزد بیشتری طلب کنیم و یا برای جلسات حق مشاورهی ساعتی بگیریم.
۴. ابزار:
این بخش دقیقا یکی از مراحل انجام کار نیست اما مهم است. برای انجام برخی از کارها نیاز به خرید ابزار داریم: خرید یک نرمافزار، پرداخت هزینهی اشتراک یک سایت و خلاصه چیزهایی که برای انجام کارهای معمول به آنها نیاز نداشتهاید اما حالا یک پروژه بخصوص شما را مجبور به پرداخت هزینه میکند. در این مورد بخصوص هم مشتری حاضر به پرداخت هزینه نیست. چون پس از اتمام پروژه آن ابزار در اختیار شما باقی میماند. با این حال پیشنهاد من این است که هزینه آن را از مشتری طلب کنید.
۵. تماسهای تلفنی:
برخی از مشتریان علاقه دارند تا همه چیز اینترنتی انجام شود. برخی هم فقط وقتی کار واجب دارند تماس میگیرند. اما گروهی هم هستند که شب و روز حالیشان نیست و برای هر چیز کوچکی با شما تماس میگیرند.
صرفنظر از اینکه مشتری واقعا به کمک احتیاج دارد یا احساس تنهایی میکند، نتیجه یکی است: وقفههای طولانی در کار و ساعتهای هدر رفته پای تلفن.
راه حل:
گذاشتن قرار مشخص برای تماس تلفنی
تاکید روی پاسخگویی بهتر از طریق ایمیل
محدود کردن ساعات پاسخگویی
مشخص کردن هزینه برای مکالمات
۶. اصلاحات:
تغییر ابعاد پروژه میتواند آن را از هم بپاشد. تغییر ابعاد یعنی اضافه کردن بخشهایی به پروژه یا ایجاد تغییرات در آن که تعریف پروژه اصلی را تغییر دهد. تغییرات ابعاد پروژه جزو مواردی است که حتما باید در قرارداد گنجانده شود و حتما قید شود که هرگونه تغییر در تعاریف پروژه نیازمند برآورد مجدد خواهد بود.
گاهی اوقات باید بندی را به قرارداد اضافه کرد که تعداد اصلاحات رایگان روی پروژه را مشخص کند. این نکتهای مهم است که باید برای برخی مشتریان روشن باشد. قطعا رفع اشتباهی که از سوی شما صورت گرفته، اسمش اصلاح نیست، برطرف کردن ایراد است و مشمول این حرفها نمیشود.
۷. پشتیبانی:
وقتی پروژه تمام میشود، هنوز مشغول پاسخگویی به سوالات هستید؟ برخی مشتریان خواستار انجام کارهای کوچک روی پروژههای تمام شده و یا پاسخ به سوالاتشان در این رابطه هستند اما در ضمن فکر میکنند که با شما تسویه حساب هم کردهاند. به هر ترتیب پشتیبانی از مشتری کار خوبی است و او را به ادامه کار با شما مصمم میکند. اما باید در نظر بگیریم که پشتیبانی طولانی مدت منجر به کار رایگان خواهد شد. برای همین توصیه میکنم برای پشتیبانی رایگان زمانی را مشخص کنید و پس از آن به صورت موردی یا ماهیانه رقمی را مشخص کنید.
و اما:
آخر شب، نباید جیبتان خالی بماند. انجام دادن تمام چیزهایی که در بالا ذکر شد میتواند منجر به کم شدن مشتریان شما شود. بستن یک قرارداد تمام عیار به شما کمک میکند که با خیالی راحتتر موارد ذکر شده را انجام دهید. راه دیگر آن است که به جای بازگو کردن این موارد نزد مشتری، خودتان آن را برآورد کرده و به دستمزدتان اضافه کنید. به هرحال ایدهآل آن است که این هزینهها از جیب شما خرج نشوند.
اگر موردی به نظرتان میرسد در کامنتها بنویسید تا این فهرست را سر و سامان دهیم و کاربردیترش کنیم.
* با نگاهی به مطلب منتشر شده در اینجا.
آگهیهای تلویزیونی چیپف تولید شد
سه درس برای تبلیغات “ذهن پسند”
بنا به نظر Neil Davidson مدیر آژانس HeyHuman رابطه میان خریداران و برندها روز به روز کمعمقتر میشود. این موضوع منطقی به نظر میرسد. هر چه باید ما در عصر “نسل تیندر” زندگی میکنیم. شست ما دایما در حال حرکت است و آماده جهیدن به حواسپرتی بعدیمان هستیم.
(توضیح مترجم: توضیح نسل آتشزنه یا Generation Tinder کمی پیچیده است. جملهی مشهور “تا زمانی که مرگ ما را از هم جدا کند” را حتما شنیدهاید. این جمله متعلق به زمانهای بود که ازدواجها معمولا پایدار بودند و چیزهایی مانند مرگ بر اثر بیماری و جنگ و کهولت سن ممکن بود که پیمان ابدی دو نفر را قطع کند. اما حالا در زمانهای زندگی میکنیم که با اپلیکیشنی مثل Tinder دختران و پسران میتوانند با حرکت شست خود روی صفحه موبایل دختران و پسران دیگر را در نزدیکی محلی که هستند ببینند. به سادگی آنها را از روی ظاهر قضاوت کنند و با آنها date بگذارند. نسل آتشزنه یا نسل تیندر به نسلی اطلاق میشود که به همین سادگی از یک برند به برند دیگر کوچ میکند و ابدا به یک برند خاص دلبستگی پیدا نمیکند.)
دیویدسن میگوید: “این نوروساینس (علوم اعصاب) ساده است. محرک تازه باعث ترشح دوپامین میشود.” خب، اگر برندها و خریداران دوستانی با مزیتهای خاص باشند، آیا راهی وجود دارند که بشود رابطه آنها را ارتقا داد؟ در هفتهی رسانههای اجتماعی لندن، آژانس HeyHuman سه درس نوروساینس ارایه کرد که میتواند به برندها کمک کند تا بیشترین ارتباط مشتریمدارانه را بسازند و مطمئن باشند که وقتی خریداران به شما فکر میکنند، این کار را از روی علاقه انجام میدهند.
بازشناسی
دیویدسن میگوید “شما باید ارزشها (assets) برند را شناسایی کنید و عامدانه آنها را به کار بندید. اما این کار را بدون پیروی از قانون سختگیرانه “پلیس لوگو” انجام دهید. مثالی که او میزند برند Guinness است که برند قدرتمندی را بر پایهی لیوان بلند، تصویر چنگ و پالت سیاه و سفید ساخته اما همواره آن را به شکلهای مختلف گسترش میدهد. آگهیهای گینس آنقدر به یادمادنی شدهاند که نیازی به بردن نام برند نیست.
تشدید
آیوف مک گینس، یکی دیگر از مدیران HeyHuman میگوید: “باید احساس را به سرعت عبور دهید. این کار زمانی اتفاق میافتد که بیش از یک حس از حواس پنجگانه را در یک آن دخیل کنیم. فیلم به ما یاد داده که وقتی صدا و تصویر با هم به کار گرفته میشوند، مغز ما مجبور میشود تا بیشتر دقت کند. افزون برآن لامسه نیز موثر است. مک گینس میگوید انتظار دارد تولید کنندگان از امکان ویبره گوشیهای هوشمند برای تولید بازخوردهای لمسی به زودی بیشتر استفاده کنند.
رابطه
زمانی که مردم دیگر میلی به شما نداشته باشند چطور میتوانید آنها را مشتاق نگه دارید؟ مک گینس میگوید: “وقتی دایما در حال تخریب شدن هستید، توجه گزینشی روشی برای زنده ماندن است. توجه پیرامونی مهم است. کار توامان با مردم و پلتفرمها میتواند به محتوای اجتماعی ختم شود که که واقعا سرگرمکننده باشد و کنار گذاشته نشود. مک گینس به اگهی مشهور Geico اشاره میکند که استانداردی طلایی محسوب میشود. آگهیای که از پیشنهاد فروش به شکل مرسوم چشمپوشی میکند و از پایان آغاز میشود.
دیویدسن میگوید” همهی ما معتادان دیجیتالیم. ما به طور متوسط روزانه ۸۰ بار قفل گوشیمان را باز می کنیم و گاهی هیچ دلیلی برای این کار نداریم.” با این حال او فکر میکند اگر بتوانیم توجه همیشه سرگردان شخصی را جلب کنیم و آن را نگه داریم، شاید آن ارتباط معمولی تبدیل به چیزی زیبا شود.
فیلیپ الیس، سایت آگیلوی دو
*ذهن پسند = brain-friendly