گفت‌وگوی نشریه دانش تبلیغات با ماکان مهرپویا پیرامون تبلیغات در شبکه‌های اجتماعی

مجله دانش تبلیغات آذر ۹۵

شنـاخت صحیـح مخاطب و جـامعه؛ لازمـه تبلیغات در شـبکه‌های اجتماعی

گفتگو با ماکان مهرپویا؛ فیلمساز، مشاور رسانه و تبلیغات

گزارشگر: المیرا اکرمی
نشریه دانش تبلیغات، آذر ۱۳۹۵

مجله دانش تبلیغات آذر ۹۵

در دنیـای امروز نقش شـبکه‌هـای اجتماعـی در زندگی روزمــره را نمــی تــوان نادیــده گرفــت و انــکار کــرد. ایـن نقـش و تاثیـر موجـب شـده تـا تبلیغـات کالاهـا و خدمـات در ایـن شـبکه هـا مـورد توجـه صاحبـان کالاهـا و خدمـات قـرار بگیـرد. سـهولت در دسـترس بـودن و انتشـار محتـوا در شـبکه‌های اجتماعـی باعـث شـده تـا هـر شـخص یـا شـرکتی بتوانـد در بسـترهای متنـوع اعـم از سـایت‌ها و اپلیکیشـن‌های شـبکه‌های اجتماعــی و همینطــور پیامرســان‌هایی ماننــد تلگـرام، تبلیغـات خـود را منتشـر کنـد. ضریـب نفـود اینسـتاگرام و تلگـرام در ایـران بسـیار بـا اسـت و بـه همیـن دلیـل هـم فضاهـای مناسـبی بـرای صاحبـان آگهـی از هـر قشـری و بـا هـر تـوان مالـیای محسـوب می‌شــوند. امـا نـه تنهـا امـروزه تبلیغـات در شـبکه هـای اجتماعی بـرای صاحبـان کا و خدمـات مطلـوب اسـت، بلکـه یـک ضـرورت اسـت. البتـه در شـبکه هـای اجتماعـی تبلیغاتـی هوشـمندانه تـر و ماندگارتـر اسـت کـه بـر پایـه بازاریابـی محتـوا باشـد، امـا از آنجایـی کـه ایـن شـکل از تبلیغـات تخصـص بیشـتر و زمـان طولانیتـر و بسـتر مناسـب‌تری احتیـاج دارد، کمتـر بـه آن توجـه می‌شــود. نکتـه دیگـر در مـورد تبلیغات در شـبکه هـای اجتماعی ایـن اسـت کـه امـروزه مخاطبـان بسـیار سـریعتر می‌تواننـد از روی تبلیغـات عبــور کننــد و همچنیــن از میـان انبوهـی از محتواهـای تبلیغاتــی تعــداد بســیار کمــی را مــی بیننــد، بــا تعــداد کمتــری از آنهــا ارتبــاط برقـرار مـی کننـد و تنهــا تعــداد بسـیار محـدودی را بــرای مــدت کمـی بـه خاطـر می‌ســپارند و در اینجاســت کــه شــیوه‌های ایـده‌پـــردازی بایــد نــه آنقــدر دمدســتی باشــد کــه مخاطـب احسـاس کنـد تکـراری اسـت و نـه آنقـدر کدگــذاری شــده باشــد کــه حوصلــه مخاطــب را ســر ببــرد و پیـدا کـردن ایـن حـد تعـادل کارشناسـی می‌خواهـد؛ چیـزی کـه بسـیاری از برندهـا آن را دسـت کـم می‌گیرنـد. در حقیقـت انبوهـی از افـرادی کـه شـبکه‌های اجتماعـی برندهــا را مدیریــت می‌کننــد، پابلیشــر هســتند و درک صحیحـی از اسـتراتژی و محتـوا ندارنـد. «دانـش تبلیغات» در گفتگـو بـا مـاکان مهرپویـا، مشـاور رسـانه و تبلیغـات ابعــاد و زوایــای تبلیغــات در شــبکه هــای اجتماعــی را مــورد بررســی قــرار داده اســت.

◄ بـا توجـه بـه جایـگاه شـبکه هـای اجتماعـی در کشـورمان، تبلیغـات در شـبکه هـای اجتماعـی تــا چــه انــدازه توانســته جایگزیــن ســایر شکل های تبلیغات شود؟

اجـازه بدهیـد در همیـن ابتـدا عـرض کنـم کـه مـن نـه بـه عنـوان یـک کارشـناس دیجیتـال مارکتینـگ، بلکـه بـه عنـوان یـک ایده‌پـرداز و تولیـد کننـده محتـوا بـرای شـبکه‌های اجتماعـی صحبـت می‌کنـم و بـه ایـن ترتیـب رویکـردم بیشـتر از منظـر محتـوا اسـت تـا مباحـث تکنیـکال.

سـهولت در دسـترس بـودن و انتشـار محتـوا در شــبکه‌های اجتماعــی باعــث شــده تــا هــر شـخص یـا شـرکتی کـه اراده کنـد، بتوانـد‌ در بسـترهای متنـوع اعـم از سـایت‌ها و اپلیکیشــن‌های شــبکه‌های اجتماعــی و همینطــور پیامرســان‌هایی ماننــد تلگــرام، تبلیغــات خــود را منتشــر‌ کنــد. ضریــب نفــود اینســتاگرام و تلگـرام در ایـران بسـیار بـالا اسـت و بــه همیــن دلیــل هــم فضاهــای مناســبی بــرای صاحبــان آگهــی از هـر قشـری و بـا هـر تـوان مالـی‌ای‌ محســوب می‌شــوند. امــا در پاســخ بــه ســوال شــما بایــد کمــی بیشــتر تامــل کــرد. اینکــه آیــا‌ فضــای دیجیتــال و بــه طــور مشــخص‌ شــبکه‌های اجتماعــی بتواننــد کاملا جایگزیــن شــکل‌های دیگــر تبلیغاتــی شــوند، بــه نظــرم چـه در ایـران و چـه در هـر نقطـه دیگـر از جهـان فعـلا ممکـن نیسـت. بسـیاری از برنامه‌هـای ارتباطـی‌ای ‌کــه امــروزه نوشــته می‌شــوند، بــر یکپارچگــی پیــام در رسـانه‌های مختلـف تاکیـد دارنـد، نـه بـر تـک رسـانه‌ای بـودن آن. فکـر می‌کنـم کـه شـبکه‌های اجتماعـی هنـوز جایگزیـن کاملـی بـرای فضـای حقیقـی و رسـانه‌های ATL نشـده‌اند، امـا قاعدتـا می‌شـود بنـا بـه اقتضـا بخشـی از یــک برنامــه ارتباطــی را در شــبکه‌های اجتماعــی لانــچ‌ کـرد.

◄ تبلیغــات در فضــای مجــازی و بــه خصــوص شــبکه هــای اجتماعــی تــا چــه انــدازه بــرای صاحبـان کالا و خدمـات مطلـوب اسـت و بـه آن توجـه دارنـد؟

مطلــوب کــه حتمــا هســت، امــا در ضمــن حــالا دیگــر یـک ضـرورت اسـت. فرامـوش نکنیـم کـه ایـن موضـوع دو تارگـت مجـزا دارد. آنهایـی کـه در معـرض تبلیغـات قـرار میگیرنــد، یعنــی مثــ در اینســتاگرام یــا تلگــرام یــک آگهـی میبیننـد و یـا بـا ورود بـه یـک سـایت مثـ یـک بنـر تبلیغاتـی را مشـاهده می‌کننـد و دسـته دیگـری کـه بـا جسـتوجو در فضـای اینترنـت بـه محتـوای تبلیغاتـی دسـت پیـدا می‌کننـد. اینجاسـت کـه دو گونـه تبلیغـات برجســته می‌شــود؛ تبلیغــات مســتقیم و تبلیغــات بــر پایــه بازاریابــی محتــوا. البتــه شــکل دوم هوشــمندانهتر و ماندگارتـر اسـت، امـا از آنجایـی کـه تخصـص بیشـتر و زمــان طولانی‌تــر و بســتر مناســب‌تری احتیــاج دارد، کمتــر بــه آن توجــه می‌شــود.

◄ در حــال حاضــر در کشــور مــا تلگــرام از جذابیــت و محبوبیــت بیشــتری بــرای تبلیغــات برخــوردار اســت یــا اینســتاگرام؟

ایـن دو اپلیکیشـن تفـاوت ماهـوی با هـم دارند. اینسـتاگرام یـک شـبکه اجتماعـی مبتنـی بـر عکـس و ویدئـو اسـت کـه بخـش ویدئـوی آن محدودیـت زمانـی دارد. امـا تلگـرام یـک پیـام رسـان اسـت کـه قابلیـت ایجـاد گـروه و کانـال را هـم دارا اسـت. شـیوه فالـو کـردن اینسـتاگرام و تلگـرام هـم بـا هـم متفـاوت اسـت. تجربـه بـه مـن نشـان داده کــه اینســتاگرام هنــوز رســانه قدرتمندتــر و جذابتــری بـرای مخاطبـان اسـت. بـا ایـن همـه جایـی کـه محتـوای متنـی نسـبت بـه محتـوای تصویـری ارجحیـت دارد یـا قـرار اسـت تصاویـری پرتعـداد یـا ویدئوهایـی طولانی‌تـر از یـک دقیقـه منتشـر شـوند، تلگـرام برنـده اسـت. محدودیت‌هایـی کـه بـر سـر رسـانه‌هایی ماننـد فیسـبوک و توییتـر وجـود دارد باعـث شـده کـه اینسـتاگرام و تلگـرام فعــلا فضاهــای مناســب‌تری بــرای تبلیغــات باشــند. مشـکل اینجاسـت کـه امـکان پرومـوت کـردن تبلیغـات از طریـق پرداخـت پـول بـرای افزایـش بازدیـد در ایـران مهیـا نیسـت؛ کاری کـه در فیسـبوک، توییتـر و اینسـتاگرام انجــام می‌دهنــد. لــذا شــیوه‌های افزایــش بازدیــد و جـذب فالـوور در ایـران غیرحرفه‌ای‌تـر از بسـیاری از نقـاط  دنیاسـت.

◄ تبلیغــات مجــازی بــرای برندهــای بــزرگ و کوچـک در تلگـرام یـا اینسـتاگرام چـه نـکات مشـترک و تفـاوت هایـی دارد کـه مـی بایسـت بـه آنهـا توجـه کـرد؟

فکـر می‌کنـم بخـش عمـده‌ای از تفاوت‌هـا را قبـلا عـرض کـردم. امـا اجـازه دهیـد یـک نکتـه مهـم را عنـوان کنـم کــه بســیاری از دســت‌اندرکاران حرفــ‌ه‌ای و غیرحرفــه‌ای آن را نادیــده می‌گیرنــد. فضاهایــی ماننــد اینســتاگرام و تلگـرام قبرسـتان محتواهـای تبلیغاتـی هسـتند. یـک برنـد مشـهور را انتخـاب کنیـد و پسـت‌های یـک مـاه گذشـته و نـه حتـی قبلتـر از آن را ببینیـد. اغلـب بـه شـدت کهنـه و بیــات بــه نظــر میرســند. ایــن ویژگــی شــبکه‌های اجتماعـی اسـت کـه آگهـی بـه سـرعت در آن می‌سـوزد و از بیــن مــی‌رود. اگــر در رســانه‌هایی مثــل تلویزیــون میتـوان بـا فشـار دادن دکمـه ریمـوت کنتـرل شـبکه را عـوض کـرد، در شـبکه‌های اجتماعـی ایـن کار بـا یـک حرکـت سـریع انگشـت اتفـاق می‌افتـد. مخاطـب امـروز بســیار ســریعتر می‌توانــد از روی تبلیغــات عبــور کنــد و همچنیـن از میـان انبوهـی از محتواهـای تبلیغاتـی تعـداد بسـیار کمـی را ببینـد، بـا تعـداد کمتـری از آنهـا ارتبـاط برقـرار کنـد و تنهـا تعـداد بسـیار محـدودی را بـرای مـدت کمـی بـه خاطـر می‌سـپارد. اینجاســت کــه چنــد نکتــه مهــم می‌شــود: شــیوه‌های ایده‌پــردازی بایــد بــه نحــوی باشــد کــه نــه آنقــدر دم‌دســتی باشــد کــه مخاطــب احســاس کنــد تکــراری اسـت و نـه آنقـدر کدگـذاری شـده باشـد کـه حوصلـه مخاطــب را ســر ببــرد. پیــدا کــردن ایــن حــد تعــادل کارشناسـی می‌خواهـد؛ چیـزی کـه بسـیاری از برندهـا آن را دسـت کـم می‌گیرنـد. در حقیقـت انبوهـی از افـرادی کـه شـبکه‌های اجتماعـی برندهـا را مدیریـت می‌کننـد، پابلیشـر هسـتند و درک صحیحـی از اسـتراتژی و محتـوا ندارنـد. نکتــه بعــدی زمــان مناســب انتشــار و تعــداد مناســب پسـت‌ها اسـت. گاهـی مخاطـب بـا انبوهـی از محتـوا از سـوی یـک برنـد مواجـه می‌شـود کـه نـه یکپارچه‌انـد، نـه از لحـاظ بصـری و کلامـی جذابیـت دارنـد و از همـه مهمتر call to action هـم ندارنـد. لازم نیسـت هـر آگهـی‌ای در فضـای مجـازی مخاطـب را بـه یـک landing page هدایــت کنــد. امــا دسترســی آســان مخاطــب بــه یــک لینـک کـه بتوانـد در لحظـه اطلاعـات بیشـتری بگیـرد، مهـم اسـت. فعالیـت تبلیغاتـی در شـبکه‌های اجتماعـی نیـاز بـه شـناخت درسـت مخاطـب و خـود رسـانه دارد. در غیـر ایـن صـورت می‌توانـد حتـی در مواقعـی بـه برنـد ضربـه وارد کنـد. تعامـل بـا مخاطبـان هـم مهـم اسـت و پاسـخ دادن سـریع و جامـع بـه مخاطبـان در ایـن بسـترها، آن را وارد فـاز تعاملـی می‌کنـد کـه ارزش آفریـن اسـت.

◄ برخـی معتقدنـد افزایـش تاثیرگـذاری شـبکه هـای اجتماعـی مجـرای جدیـدی را ایجـاد مـی کنــد تــا صاحبــان برنــد بــا مصــرف کننــدگان مسـتقیما در ارتبـاط باشـند و برندهـا بـا تبلیـغ محصـول خـود از طریـق افـراد تاثیرگـذار، قـادر هسـتند پیغـام خـود را بـه شـکل گسـترده‌تـری بـه مشـتریان هـدف انتقـال داده و همزمـان آنهـا را اغـوا کننـد. نظـر شـما در ایـن رابطـه چیسـت؟

اســتفاده از ســفرای برنــد و اینفلوئنســرها چیــز تــازه‌ای در صنعــت تبلیغــات نیســت، امــا در فضــای دیجیتــال بــه چنــد دلیــل جذابیــت دارد. یکــی اینکــه مــردم، چهره‌هــای مشــهور و ســلبریتی‌های فضــای مجــازی را دنبــال می‌کننــد و حــالا اســتفاده از ایــن افــراد بــرای اثرگــذاری حتمــا جذابتــر و موثرتــر اســت. مخاطبــان روی مطالــب و عکس‌هــای ایــن افــراد بیشــتر تمرکــز می‌کننـد و بـه عبارتـی پیـام را بـا واسـطه‌ای جذابتـر و تلطیف‌شــده‌تر دریــافت می‌کننــد، امــا ایــن موضــوع هــم در ایـران بـا اشـکالاتی همـراه اسـت. برندهـا سـلبریتی‌ها را احتمــالا بــه دلایــل مالــی ســفیر انحصــاری خــود نمی‌کننـد. همیـن می‌شـود کـه صفحـه اینسـتاگرام یـک فـرد مشـهور بـا کادرهـای کوچـک تبلیغاتـی بـا نشـریات زرد تفـاوت چندانـی نـدارد و از آگهـی دندانپزشـکی تـا مانتــو و لــوازم آرایــش و خیریه‌هــا و خدمــات اجتماعــی و را می‌تــوان کنــار هــم دیــد. بــه نظــرم ایــن فضــا نیـاز بـه agent هایـی دارد کـه بتواننـد رابطـه موثرتـر، حرفه‌ای‌تـر و کارشناسی‌شـده‌ای را پدیـد بیاورنـد؛ یعنـی دقیقـا چیـزی کـه الان نیسـت.

◄ بــا توجــه بــه آنچــه کــه اشــاره کردیــد، اســتفاده از افــراد معــروف و تاثیرگــذار بــرای تبلیغـات در شـبکه هـای اجتماعـی تـا چـه انـدازه بـه صاحبـان برندهـا و خدمـات و کالاهـا کمـک می‌کند؟

همانطـور کـه قبـلا توضیـح دادم بـه نظـرم مهـم و موثـر اسـت، امـا در حـال حاضـر اغلـب بـا اسـتراتژی درسـتی همـراه نیسـت و بـه همیـن دلیـل بازخوردهـا حداکثـری نیسـتند. نکتـه مهمـی کـه بایـد بگویـم ایـن اسـت کـه انتخــاب افــراد مشــهور بــرای تبلیغــات، ارتباطــی بــه علاقه مدیـر برنـد بـه آن فـرد نـدارد. بلکـه شـباهت‌های شـخصیتی او بـا برنـد مهـم اسـت. بانـوی هنرمنـدی کـه اضافـه وزن دارد نبایـد سـفیر برنـد یـک باشـگاه بدنسـازی شـود. اینجـا معادلـه را برعکـس حـل می‌کنیـم. یعنـی بـه فـردی علاقـه داریـم و برنـد یـا محصـول یـا خدمـات را بـه او می‌چسـبانیم. درحالـی کـه ایـن امـر بایـد کامـلا برعکـس پیـش بـرود. اینکـه بـا تبلیـغ توسـط ایـن افـراد فالــوور جمــع می‌کنیــم یــا محصولمــان را می‌فروشــیم فقـط یـک فریـب اسـت. چـه بسـا بـا انتخـاب درسـت‌تر بتوانیــم بــه اعــدادی بســیار بالاتــر از آنچــه کــه الان در اختیـار داریـم دسـت پیـدا کنیـم. بـه نظـرم از آنجایـی کـه بسـیاری از برندهـا بـرای کمپین‌هـای خـود تارگتـی در انتهــا نمیبیننــد، بــه راحتــی بــا هــر عــددی اقنــاع می‌شــوند و فکــر می‌کننــد مســیر را درســت رفته‌انــد.

◄ گفتـه مـی شـود کـه شـبکه هـای اجتماعـی نه تنهـا جایگزینـی بـرای روش هـای قدیمی هسـتند بلکـه بـه طـور کلـی آنهـا را تغییـر خواهنـد داد. بـه نظـر شـما دامنـه ایـن تغییـر و تاثیرگـذاری تـا کجـا خواهـد بـود؟

اصـل گـزاره درسـت اسـت. پیشـرفت تکنولـوژی آنقـدر ســریع اســت کــه حتــی رســانه‌های ســنتی را هــم دسـتخوش تغییـر کـرده اسـت. ایـن در حالـی اسـت کـه نشــریات چاپــی رو بــه زوال‌انــد. تلویزیون‌هــای تعاملــی، رسـانه‌های محیطـی تعاملـی، همـه و همـه نشـان از ارزش فن‌آوری‌هـای دیجیتـال در زندگـی روزمـره دارنـد، امـا در جامعــه‌ای کــه ســنت و مدرنیتــه در آن بســیار بــه هــم تنیـده شـده، بایـد بـا احتیـاط بیشـتری حرکـت کـرد. بـه نظـرم گاهـی برندهـا وسوسـه می‌شـوند کـه برخـی کمپین‌هایشــان را فقــط در فضــای دیجیتــال پوشــش دهنــد، درحالیکــه شــاید تارگــت آن تبلیغــات بیشــتر بـه تبلیغـات فضـای حقیقـی توجـه نشـان می‌دهـد تـا رســانه‌های دیجیتــال. اگــر تارگــت مــا مســن اســت، تبلیغـات در فضـای مجـازی اشـتباه خواهـد بـود. مـواردی مثــل AR و VR جــذاب هســتند. امــا نــه بــه عنــوان رســانه‌ای انحصــاری. تــا زمانــی کــه زندگــی دیجیتــال همه‌گیــر نشــده، همچنــان بــه رســانه‌های ســنتی نیازمندیـم. امـا بـرای تارگتـی کـه زندگـی‌اش بـا فضـای دیجیتـال گـره خـورده، بـرای بهره‌گیـری از آن نمی‌تـوان انتهایــی متصــور شــد.

◄ بــه زعــم شــما بــه طــور کلــی در تبلیغــات مجــازی چــه نکاتــی را بایــد رعایــت کــرد؟

ایـن بحـث بسـیار کلان اسـت و جـای صحبـت فراوانـی دارد. امـا اگـر بخواهـم بـه برخـی از ایـن نـکات بـه صـورت تیتـروار اشـاره کنـم بایـد بگویـم مباحثـی مانند اسـتراتژی، تحقیقــات بــازار، انتخــاب تارگــت صحیــح، یکپارچگــی لحـن برنـد، ایجـاد تعامـل بـا مخاطـب، ایجـاد یـک برنامـه یکپارچــه ارتباطــی، انتخــاب رســانه‌های درســت، تولیــد محتــوای موثــر و تاثیرگــذار و چیزهایــی از ایــن قبیــل میتوانـد تبلیغـات در فضـای مجـازی را بـه جایـی برسـاند کـه برنـد را ارتقـا ببخشـد و محصـول و خدماتـش را بـه فـروش برسـاند. بـه نظـرم وقـت آن رسـیده کـه برندهـا ایـن فضـا را جدی‌تـر بگیرنـد و بـه جـای اسـتخدام فـرد، گروهـی از متخصصـان را بـرای تبلیغـات در فضـای مجـازی بـه کار بگیرنـد.

سه نکته پیرامون بازاریابی اینفلوئنسرها در شبکه‌های اجتماعی

هر روزی که پشت سر می‌گذاریم، احتمال به دست آوردن توجه و اعتماد و ساختن ارتباط در تبلیغات کمتر می‌شود. آشفتگی در شبکه‌های اجتماعی، پرهیز از تبلیغات، طبقه‌بندی رسانه‌ها از دلایل این امر محسوب می‌شوند.

به نظر می‌رسد این موانع، بازاریابی اینفلوئنسرها (توصیه‌کنندگان) را بیشتر در کانون توجه قرار می‌دهند. در اصل، ۵۱درصد برندها بودجه خود را برای بازاریابی توصیه‌کنندگان در سال ۲۰۱۷ افزایش داده‌اند. فهمیدن دلیلش ساده است. با کمک توصیه‌کنندگان، برندها می‌توانند با نیش‌مارکت و مخاطبان تازه‌ای ارتباط بگیرند که به نظر می‌رسد با تبلیغات میانه‌ی خوبی ندارند. آن‌ها می‌توانند از شیوه‌ی تولید محتوای این افراد برای بازگو کردن داستان‌های معناداری استفاده کنند که از میان آشفتگی‌های فضای مجازی عبور کند. اینفلوئنسرها می‌توانند در نقش وکیل مدافع برندها ظاهر شوند و گزینه‌ی اعتماد و احترام به برند را فعال کنند.

بازاریابی توصیه‌کنندگان می‌تواند به این چیزها و بسیار بیشتر از آن دست یابد، به شرط آنکه… یک “به شرط آنکه”‌ی بزرگ در اینجا وجود دارد: به شرط آنکه که طبق ترتیب خاصی اصالت آن احراز شود.

این سه شرط (احتمالا شگفتی‌آور) برای به دست آوردن اصالت عبارتند از:

۱. دو تا شش اینفلوئنسر برای هر کمپین مناسب است. از وسوسه‌ی فعال‌کردن بیش از ۱۰ اینفلوئنسر در آن واحد پرهیز کنید. این تماسی شخصی و تجربه‌ای دوخته شده به قامت اینفلوئنسر است که به آن‌ها اجازه می‌دهد تا با موفقیت پروژه‌ی شما به شکلی عمیق همراه شوند.

۲. با انتخاب اینفلوئنسر آغاز کنید، نه با استراتژی درگیر کردن مخاطب: این راهی است که می‌توانید ارزش تبادل را انجام دهید. مثلا تجربه‌ای که به اینفلوئنسر شما دلیلی دهد تا در مورد برند شما صحبت کند. این کار را با تمرکز بر علایق، انگیزش‌ها و نقاط کشش کنونی اینفلوئنسر پیش ببرید.

۳. کمپین را با کمک اینفلوئنسرهای انتخابی خود بسازید. با آنها پیرامون ایده‌تان صحبت کنید. از آن‌ها بپرسید که چگونه این ایده می‌تواند برای آن‌ها شخصی‌سازی شود. به آن‌ها گوش دهید. حال که آن‌ها بیشتر برای بازی وقت می‌گذارند، باید موفقیت کمپین را پیشاپیش احساس کنند. هرچقدر که احساسات اینفلوئنسر بیشتر درگیر کمپین شود، محتوای تولید شده توسط او بیشتر اصالت خواهد داشت و به عبارتی خروجی او بیشتر از یک انجام وظیفه خواهد بود. مخاطبان اینفلوئنسرها به هر حال زرنگ‌اند. آن‌ها می‌دانند که اینستاگرامر محبوب‌شان چه زمانی از کار با یک برند هیجان زده شده و چه زمانی فقط این کار را برای گذران امور مالی انجام می‌دهد.

در بازاریابی توصیه‌کنندگان میان‌بری وجود ندارد. اگر می‌خواهید آن را انجام دهید، درست انجامش دهید. معنای تمرکز دقیق بر اصالت همین است.

شارلوت تنسیل / مدیر ارشد تولید محتوای دیجیتال آژانس آگیلوی نیویورک

گفت‌وگو با MBAnews پیرامون وایرال ویدئوی مفتاح رهنورد

گفت‌وگو با MBAnews پیرامون وایرال ویدئوی مفتاح رهنورد (دوربین مخفی در تاکسی فرودگاه امام)

 

 

 

مفتاح رهنورد؛ وایرال چه رنگی است؟

 

1485901811_mbanews-meftahkhodro

ام بی ای نیوز: طی هفته های اخیر بود که پست یک ویدئو در گروه های مختلف تلگرام نظرها را به خودش جلب کرد. عنوان پست این بود: « ما در این کانال خیلی وقت ها منتقد تبلیغات ایرانی بودیم. اما این یکی خیلی فرق داره. واقعا جالبه حتما ببینید! حتما!!» کپشن جذاب و پیام های پرهیجان بعدش که نشان از تایید ویدئو داشت باعث شد تا ویدئوی 10 مگی را دانلود کنم و آن را ببینم. بعد از دیدن آن لبخند، تحسین و یک حس خوب بود که برایم باقی ماند. ویدئوی منتشر شده، تبلیغ یک شرکت واردات خودروهای خارجی و لوکس به ایران بود به نام “مفتاح رهنورد”. ویدئو که در فضای بیرونی فرودگاه امام خمینی ضبط شده بود در اصل دوربین مخفی بود از واکنش مسافران در طول سفرشان در تاکسی های فرودگاه. در طی مسیر ، هماهنگی جالب توجه محتوای رادیو داخل ماشین که از تاثیر رنگ های مختلف در زندگی و ایجاد حس و حال خوب می گوید و رنگ ماشین های زیبایی که در کنار تاکسی ها حرکت می کردند، نظر مسافران را جلب می کرد.

 

تصاویر جذاب، تدوین فوق العاده و نهایتا ایجاد حس خوبی که در انتهای تماشای این ویدئو وجود داشت، همگی باعث شد تا این آگهی در چند هفته اخیر به یکی از پرببیننده ترین ویدئو های شبکه مجازی تبدیل شود.

 

ما در ام بی ای نیوز به پای صحبت با “ماکان مهرپویا” کارگردان ویدئو مفتاح رهنورد نشستیم تا برایمان از پروسه تولید بگوید: «دقت بالای متن سناریو و نکات ریزی که بچه های “آژانس خلاق تابستان” به آن توجه کرده بودند، مهم ترین نکته ای بود که در برخورد اولم با سناریوی 200 صفحه ایی توجهم را جلب کرد. تصور من این بود که اگر مبنای فرم کار “دوربین مخفی” است، پس نهایتا بسیاری از اتفاقات صحنه غیرقابل پیش بینی خواهد بود. اما بعد از اینکه متوجه شدم برای این کار بیش از 50 ایده داده شده تا نهایتا به این طرح رسیده اند تصمیم گرفتم تا هیچ دخالتی در سناریو نکنم و تنها اتفاقی که در طی این مسیر افتاد تغییر تکنیک پروسه ضبط بود.

 

به اعتقاد من از این دست کارها در ایران کارهای نویی محسوب می شود و به همین علت ما دسترسی زیادی به نمونه های مشابه نداشتیم. سیستم سعی و خطایی ما باگ هایی داشت که در پروسه 2 ماهه سناریو، سه روز ضبط و بیش از یک ماه تدوینش تمام تلاشمان را کردیم تا به روالی برسیم که در آن سوژه ها و مخاطب به مرور متوجه اصل ماجرا شوند. تاکید ما در این ویدئو ایجاد یک حال خوب در مخاطب بود. ما در طی این ویدئو به مرور از فرمت دوربین مخفی فاصله میگیریم و رفته رفته به سمت یک آگهی تبلیغاتی نزدیک می شویم.

 

شرکت مفتاح رهنورد در گذشته نیز در بازار تبلیغات ایران حضور داشته است ، اما حضوری کلیشه ای و مشابه تمام نمایندگی های واردات خودرو. اینبار اما خواسته ای متفاوت داشتند تا دیده شوند.. با اعتمادی که شرکت به آژانس داشت نهایتا این موفقیت به وقوع پیوست و ما در طول سه هفته 12میلیون بار دیده شدیم. کار ما در یوتیوب، آپارات، سایت ها و کانال های مختلف تلگرام دیده شد. اما چرا این اتفاق افتاد؟

 

اول اینکه ما فرم کار را تبلیغاتی نکردیم. برندها نباید ویدئوهایی از این دست را در صفحات اجتماعی خودشان منتشر کنند چون کاملا شکل تبلیغاتی می گیرد. اولویت اول ما ایجاد یک حال خوب بود و اینکه مخاطب دود زده شهری ما اینبار چیزهایی را ببیند که تا به حال ندیده است.تهران ما رنگ ندارد. پس ما میخواستیم رنگ را به زندگی تهران اضافه کنیم.»

 

از ماکان مهرپویا در مورد نقش برند مفتاح خودرو در ویدئو پرسیدم که شاید با تنها سهم پک شاتی که از آن داشت کمرنگ دیده شد. «مفتاح برندیست که ماموریت اصلی آن سفارش و وارد کردن برندهای مختلف خودرو با رنگ های خاص و منحصر به فرد است. تصمیم این شرکت بر این اساس بود که در تنها یک ویدئو دیده نشود و برنامه تبلیغات و معرفی برند ادامه دار باشد. قرار نیست یک ویدئو کل کار برندینگ را انجام دهد. اگر برند مفتاح آنچنان که باید دیده نشد علتش آن است که این ویدئو تنها یک حلقه از زنجیریست که قرار است مفتاح برای معرفی و تبلیغاتش طی کند.

 

بسیاری از کانال هایی که این ویدئو را به اشتراک گذاشته بودند، پک شات نام برند مفتاح خودرو را درآورده بودند و لوگو یا پک شات خودشان را در انتهای کار زده بودند. بعضی ها این را باگ میدانند اما در دنیا نمونه مشابه این چنینی برای کارهای موفق و برند های مطرح زیاد است. ما از مسیر متفاوتی وارد شدیم. ما ویدئو را در سایت مفتاح خودرو قرار ندادیم چون هدف ما چیز دیگری بود. مفتاح میدانست کجای بازار ایستاده است و مسیری که برای خودش ترسیم کرده بود مشخص بود. ما با یک برند بالغ طرف بودیم. مخاطبان اصلی این حوزه خیلی خوب آن را میشناسند. جرقه های اولیه برای این برند در این ویدئو کافی بود.»

 

مهرپویا در ادامه اضافه می کند: «چیزی که شاید خیلی ها بعد از دیدن ویدئو متوجه نشده بودند این بود که خودروهای داخل این ویدئو با رنگ مخصوص سینما رنگ شده بودند. همزمان با فیلم برداری ما و همچنین در مسیر رفت و برگشت به فرودگاه، مردم از خودروها تصویربرداری می کردند و رنگ های مختلف آن ها بسیار برایشان جذاب بود. قبل از آنکه ویدئوی ما پخش شود، این تصاویر خودجوش در شبکه های اجتماعی پخش شد و رنگ های خاص آن مورد توجه و تعجب بسیاری از افراد قرار گرفته بود.

 

ما انرژی و هزینه زیادی برای تولید این ویدئو صرف کردیم ولی شاید به نسبت کارهای خوبی که این چند سال در صنعت تبلیغات ما خلق شد کار ما آنقدر ها هم خاص نبود. ما نمیخواستیم صرفا تولید قوق العاده یمان را به نمایش بگذاریم و در اصل خودمان را برند کنیم. خیلی ها به من گفتند که تو در این ویدئو خودت را وایرال کردی اما واقعا اینطور نبود؛ چیزی که برای من عجیب است توجه کم مخاطبان به کارگردان دوم کار یعنی تدوینگر ویدئو بود؛ سعید کیانپور. تدوینگرها همیشه دست کم گرفته می شوند. ما حدود چهل ساعت راش داشتیم که فقط یک تدوینگر حرفه ای و با حوصله میتوانستد از پس آن برآید.

 

مفتاح در فضای تبلیغات دیجیتال شاید کاری را کرد که داو در دنیا کرد. داو باعث شد تا صاحبان آگهی متوجه شوند که میتوانند در فضای دیجیتال سرمایه گذاری کنند و برای دیده شدن در این فضا نیز باید خرج کنند. این ویدئو بیش از صد میلیون تومان هزینه برای سفارش دهنده داشت. هدف ما گسترش فضای خلاق در ایران است. ما در دنیای تبلیغات ایده های درخشان بسیار زیادی داریم که روی کاغذ میمانند چون توسط صاحبان آگهی و سایرعوامل کشته می شوند. صاحبان آگهی باید به آژانس ها اعتماد کنند و آژانس ها نیز باید به گروه تولید اعتماد کنند؛ و نهایتا تیم تولید هم باید بداند هدفش به نتیجه رساندن هرچه بهتر بریف است.

 

ما نیز در تیم تولید این پروژه دقیقا همان چیزی را اجرا کردیم که بریف خواسته بود. و اگر برند آنچنان که باید دیده نشد حتما خواست بریف بوده است.» ماکان مهرپویا درباره پروسه تولید دوربین مخفی می گوید: «کار ما کاملا دوربین مخفی نبود اما ما نمیخواهیم مشتمان را باز کنیم. جز من، مدیر تولید و دستیارم هیچکسی در جریان نبود دقیقا قرار است چه اتفاقی بیوفتد. حتی بازیگران در جریان خودروهای رنگی نبودند. حتی در مواقعی که در حین ضبظ روند کار مشخص میشد ما در لحظه سناریو را تغییر می دادیم.»

 

از مهرپویا درباره فرآیند وایرال شدن ویدئو پرسیدم. اینکه آیا برنامه مشخصی برایش داشتند و عددی را برای دیده شدن آن پیش بینی می کردند؟ «از روز اول ما میخواستیم ویدئویی بسازیم که وایرال شود. دنبال عدد مشخص نبودیم اما میخواستیم همان فرمول هایی را دنبال کنیم که برند های بزرگ پی می گرفتند و ما نیز امیدوار بودیم که این اتفاق بیوفتد. در واقع، موفقیت ما به خاطر فرمولهایی بود که دنبال کردیم. ویدئوی ما توسط خود مخاطبان به اشتراک گذاشته شد و ما هم دقیقا همین را میخواستیم.» ماکان مهرپویا در پایان می گوید: «سهم من از موفقیت این ویدئو درصدی از 33 درصدیست که در بین صاحب آگهی، آژانس و گروه تولید به من میرسد. جایزه اصلی من به عنوان عضوی از گروه تولید در دیده شدن است و موفقیت ما در این کار برای همه ما بسیار انرژی بخش بود.»

مدیر تولید آژانس: وحید آزاد

استراتژیست و مدیر خلاقیت: علی خرم

تیم ایده‌پردازی: رضا کوچک‌زاده، حسین رنجبر کپی‌رایتر: مهدی اسدزاده

کارگردان: ماکان مهرپویا

دستیار کارگردان: ایمان دانش

مدیر فیلمبرداری: مهرداد حمیدیان

مدیر تولید: تورج کهن

طراح هنری: سارا فلاح

تدوینگر: سعید کیانپور

سفارش دهنده: مفتاح رهنورد

آژانس خلاق تابستان، پاییز ۱۳۹۵

 

مشتریان واقعا به چه سرویس‌هایی احتیاج دارند؟

بهترین راه برای پوزیشن کردن آژانس شما برای رشد کدام است؟ فروختن خدماتی که مشتریان شما واقعا می‌خواهند بخرند.

در حال حاضر مشتریان در حال آماده کردن بودجه ۲۰۱۷ بازاریابی خود و تصمیم‌گیری برای سال آینده هستند. شیوه‌ی جست‌وجو برای یافتن خدمات بازاریابی در سه سال گذشته تغییر یافته و شاید احتیاج باشد که آژانس شما بر اساس تقاضاهای تازه خودش را ری‌پوزیشن کند.

Agency Spotter – خدمات آنلاین رایگانی که برای آژانس‌ها و برندها کار پیدا کردن همدیگر و بهتر کار کردن با یکدیگر را انجام می‌هد – به تازگی گزارشی را منتشر کرده که نگاهی به ۲۵ خدمات مارکتینگ اصلی در سال‌های ۲۰۱۴، ۲۰۱۵ و نیمه ۲۰۱۶ دارد.

گزارش ترندهای جست‌جو شد‌ه‌ی آژانس‌ها نکاتی را در جست‌وجو، انتخاب و اشتغال آژانس‌ها آشکار می‌کند. در این مطلب ما این موضوع را که این ترندهای جست‌وجو شده‌ی آژانس‌ها می‌توانند حرفه و احتمالا شغل شما را در این صنعت تحت تاثیر قرار دهند بررسی می‌کنیم.

در صدر: تبلیغات، استراتژی دیجیتال، وب، شبکه‌های اجتماعی، استراتژی بازاریابی

5_services_stayed_on_top

به نظر می‌رسد برخی سرویس‌های بازاریابی همواره در صدر قرار دارند. تبلیغات همچنان محبوب‌ترین سرویسی است که در Agency Spotter از ۲۰۱۴ تا نیمه‌ی ۲۰۱۶ جست‌وجو شده است. همچنین شلوغ‌ترین سرویس در میان آژانس‌هایی است که به عنوان آژانس‌های تبلیغاتی شناخته می‌شوند. 

استراتژی دیجیتال، وب، شبکه‌های اجتماعی، استراتژی بازاریابی و موبایل تقریبا به یک اندازه در صدر هستند.

در حال سقوط: برندینگ، استراتژی دیزاین، UX و بیشتر

marketing-agency-services-in-free-fall

برندینگ، استراتژی دیزاین، طراحی تجربه‌ی کاربری، تجارت الکترونیک، بازی‌سازی و ارتباطات طراحی گرافیک در سال ۲۰۱۶ به نسبت ۲۰۱۵ سقوط کرده‌اند که این موضوع نشان دهنده‌ی کاهش مستمر علاقمندی مشتریان است.

چیزهایی مثل تجارت الکترونیک، استراتژی دیزاین و دیزاین UX در واقع بین سال‌های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ بیشتر جست‌وجو شده‌اند. این کاهش مستمر در نیمه اول امسال رخ داده است. 

چیزهای دیگری مثال UX و بازی‌سازی از بین ۲۵ سرویس اصلی آژانس‌ها خارج شده‌اند. به عنوان کسی که بیست سال است کار طراحی UX انجام می‌دهم نبودن جست‌وجوی UX در بین ۲۵ جست‌وجوی اصلی باعث شد لحظه‌ای کله‌ام را بخارانم! (منظور اینجا نویسنده متن اصلی است.)

فکر نمی‌کنم که اهمیت UX کاهش یافته باشد. دلیل این ماجرا این است که UX تبدیل به یکی از الزامات هم آژانس دیجیتال یا شرکت طراحی شده است. 

احتمالا شیوه‌ی جست‌وجوی مردم برای طراحی UX تغییر یافته است. بازاریابان دیجیتال احتمالا در درجه اول برای استراتژی دیجیتال، وب و موبایل جست‌وجو می‌کنند و از آن طریق به مطالعه میزان تمرکز آژانس‌های دیجیتال بر روی طراحی UX می‌پردازند.

همین نکته احتمالا برای بازی‌سازی هم صدق می‌کند. آیا بازی‌سازی بدل به فقط یکی از اجزای تصمیم‌گیری برای بازاریابانی شده که به دنبال آژانس‌های دیجیتالی هستند که می‌توانند در بخش‌های مختلف کار کنند؟ یا اینکه بازاریابان در استراتژی دیجیتال‌شان زرنگ‌تر شده‌اند و دیگر به دنبال یک ترند نمی‌گردند، بلکه آژانس متخصص بازی‌سازی را زمانی جست‌وجو می‌کنند که استراتژی آن‌ را برای رسیدن به اهدافشان تکلیف کرده باشد؟

بازگشت‌ها: روابط عمومی، ایونت‌ها و نوآوری

3-marketing-services-bounce-back

شاید افزایش جایگاه جست‌وجو برای آژانس‌های بازاریابی محتوا غافل‌گیرکننده نباشد. اما آیا می‌دانستید که جست‌وجو برای آژانس‌های نوآوری سال گذشته کم شده‌بود اما در ۲۰۱۶ بالا آمده است؟ روابط عمومی و بازاریابی ایونت‌ها هم که در ۲۰۱۵ کم شده بودند، امسال دوباره بالا رفته‌اند.

آن‌هایی که بالا پریدند: بازاریابی محتوا، آنالیز داده، بازاریابی مستقیم و  بازاریابی تجربه‌گرا

many-marketing-services-jumped-up-2016

در حالی که برخی خدمات سیر نزولی داشته‌اند، به نظر می‌رسد جست‌وجوی برخی دیگر از ۲۰۱۴ رشد داشته است. با این همه حرف که پیرامون big data زده می‌شود، آنالیز داده در جست‌وجوها سه نقطه بالا آمده است.

بازاریابی محتوا همچنان دارد بالا می‌رود هرچند که بین ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ رشد محسوسی نداشت. Indound marketing یا بازاریابی درونگرا در ۲۰۱۵ معرفی شد و دارد با بازاریابی محتوا رقابت می‌کند. به شکلی که از ۲۰۱۵ حضوری قدرتمندانه داشته است.

بازاریابی تجربه‌گرا هم از زمان معرفی‌اش در ۲۰۱۵ وارد فهرست شده است. این شاخه میان بازاریابان صنایع غذایی، نوشیدنی و CPG محبوب است.

آخرین ولی نه پایین‌ترین، دیدن بازاریابی مستقیم در پله‌ی دوازدهم ما را شگفت زده کرد. بازاریابی مستقیم در این بازده زمانی سه پله رشد داشته است. حتما بازاریابی مستقیم این‌روزها کسب و کاری پیچیده است و برای بسیاری از برندهای خودرو، خدمات مالی، تجارت الکترونیکی، خرده فروشی و بانکداری معنایی فراتر از ارسال نامه دارد. 

آژانس‌ها باید خود را با تغییر نیازهای مشتریان وفق دهند

دنیای خدمات بازاریابی برای شما و مشتریانتان ساده‌تر نمی‌شود. فقط در ایالات متحده ۶۰ هزار تا صدهزار، بسته به آنچه که آژانس می‌نامید، آژانس وجود دارد. این عدد صرف‌نظر از تعطیل‌شدن و جمع‌آوری شدن برخی‌ها، همچنان سالانه رو به افزایش است. 

کلید ماندن؟ آژانس‌ها باید به آنچه که مشتریان می‌خواهند بدل شوند. افق خدمات بازاریابی به شکل تهدیدآمیزی پیچیده است و آژانس‌ها می‌توانند با تغییر دادن ویژگی‌هایشان به سوی احتیاجات مشتریان خود را در دسترس‌تر کنند. 

تصمیم‌گیرندگان بازاریابی بیشتر به دنبال آژانس‌های تازه هستند. عدد افرادی که در Agency Spotter در جست‌وجوی آژانس‌های بازاریابی هستند رو به گسترش است و بین نیمه اول ۲۰۱۴ تا نیمه اول ۲۰۱۶ ۴۵٪ رشد داشته است. 

همچنین بازاریابان بیش از پیش با آژانس‌ها ارتباط برقرار می‌کنند. از آن که بگذاریم افق فن‌آوری بازاریابی (Martech) نیز هر سال دورنمایی شلوغ‌تر و پیچیده‌تر پیدا می‌کند.

توانایی هدایت این پیچیدگی در راهی معنی‌دار بسیار پرمخاطره شده است. هرچقدر که مشتریان شما زرنگ‌تر شوند و از پیچیدگی پیش رویشان آگاه‌تر شوند، بیشتر می‌توانیم انتظار جست و جو برای آژانس‌های تازه را داشته باشیم. می‌توانید از این اینجا گزارش کامل را بخوانید و از سایر ترندهای جست‌وجو نیز‌ آگاه شوید.

ترجمه‌ای از اینجا.

 

برای این کار از مشتری پول بگیرم یا نه؟

بسیاری از دوستان فریلنسرم هر از گاهی تماس می‌گیرند، موردی را مطرح می‌کنند و می‌پرسند: “می‌توانم برای این کار از مشتری پول بگیرم؟”

پاسخ من همیشه این است: “بستگی به کار تو، درک مشتری و رابطه متقابل‌تان دارد.” اما توضیحات بیشتری هم هست که فکر می‌کنم باید یک بار نوشته شود تا بتوان آن را به عنوان پیش‌نویسی اولیه بررسی کرد و با همفکری آدم‌های باتجربه در حرفه‌ تبلیغات به نتیجه‌ای کاربردی رسید.

حقیقت این است که وقتی از خدمات صحبت می‌کنیم، پول گرفتن خیلی سخت می‌شود. خصوصا این‌که از یک سو این خدمات تخصصی باشند و در عین حال رقبای زیادی در بازار با شما رقابت کنند. وقتی صحبت از تبلیغات می‌شود، با دایره‌ی وسیعی از آژانس‌های حرفه‌ای و نیمه حرفه‌ای، استودیوهای کوچک و بزرگ و فریلنسرهای توانمند و تازه‌کار طرفیم که هر کدام (امیدوارم) استراتژی‌ای برای دریافت دستمزد دارند. 

اما چند بخش اصلی وجود دارد که در نگاه مشتری خیلی هم جدی نیست. یعنی اصلا اصلی نیست! 

presentation1

این تصویر نشان می‌دهد که برای انجام یک پروژه با چه پروسه‌ای جدا از انجام خود پروژه درگیر خواهیم شد. خب برای این بخش‌ها باید پول گرفت؟

مثلا برای نگارش پروپوزال باید پولی دریافت کرد؟ برای انجام اصلاحات مد نظر مشتری چطور؟ پژوهش جدی‌ای که مستلزم استفاده از اینترنت، کتابخانه، پرداخت هزینه به مترجم‌ها، آنالیزورها و سرچ‌کننده‌ها باشد چطور؟

در ادامه به این نکات می‌پردازیم:

۱. برآورد: 

محاسبه‌ی برآورد و ابعاد یک پروژه اولین قدم برای موفقیت آن است. هرچقدر این محاسبات دقیق‌تر باشند و هرچقدر پروپوزال شما جزییات بیشتری داشته باشند، احتمال موفقیت پروژه بیشتر است. فراموش نکنیم که پروپوزال پس از تایید مشتری تبدیل به یک توافق‌نامه‌ی کاری می‌شود. اما بسیاری از مواقع نگارش یک پروپوزال خوب زمان‌بر است. خب برای صرف این زمان باید از مشتری پول دریافت کرد؟

واضح است که برخی از افراد پرکار برای نگارش پروپوزال و برآورد پروژه پول طلب می‌کنند. قیمت‌گذاری روی پروپوزال می‌تواند تعداد مراجعه‌ی آن‌هایی را که در بازار به دنبال به دست آوردن پایین‌ترین قیمت هستند، کم کند. اما برخی از افراد به هر ترتیب ترجیح می‌دهند پروپوزال را برای مشتریان بالقوه به رایگان تنظیم کنند. انتخاب با خود شما است.

۲. پژوهش:

شما در کار خود استادید. اما این بدین معنا نیست که همه چیز را می‌دانید. گاهی اوقات مشتریان چیزهایی طلب می‌کنند که کمتر شخصا آن را انجام داده‌ید. اینجاست که پژوهش لازم می‌شود. 

وقتی کار به اینجا می‌رسد، باید برای آن از مشتری پول بگیریم؟ بعضی از مشتریان این‌طور فکر نمی‌کنند. دلیلش این است که می‌گویند آنچه که برای یک پروژه یاد می‌گیریم فقط مختص به آن نیست و در ادامه برای پروژه‌های دیگر هم از آن دانش استفاده خواهیم کرد. 

۳. جلسات:

جلسات بخش دیگری از چیزهایی است که مشتری معمولا برایش پولی پرداخت نمی‌کند. یک یا چند جلسه برای پیشبرد کار لازم است و گاهی هم کار بدون هیچ جلسه‌ای به سرانجام می‌رسد. اما گاهی مشتریان خواستار جلسات منظم با شما هستند. این جلسات اغلب برای گزارش‌گیری روند اجرای کار انجام می‌شوند.

بهترین کار این است که بپرسیم که چند جلسه برای این کار نیاز است؟ خوب است که پیش از شروع به کار از آن با خبر شویم. گاهی بخش قابل توجهی از دستمزد صرف هزینه رفت و برگشت به این جلسات می‌شود. جدای آن بحث گذاشتن وقت هم مطرح است. 

اینجا دو راه در پیش رو داریم:

یا دستمزد بیشتری طلب کنیم و یا برای جلسات حق مشاوره‌ی ساعتی بگیریم.

۴. ابزار:

این بخش دقیقا یکی از مراحل انجام کار نیست اما مهم است. برای انجام برخی از کارها نیاز به خرید ابزار داریم: خرید یک نرم‌افزار، پرداخت هزینه‌ی اشتراک یک سایت و خلاصه چیزهایی که برای انجام کارهای معمول به آن‌ها نیاز نداشته‌اید اما حالا یک پروژه بخصوص شما را مجبور به پرداخت هزینه می‌کند. در این مورد بخصوص هم مشتری حاضر به پرداخت هزینه نیست. چون پس از اتمام پروژه آن ابزار در اختیار شما باقی می‌ماند. با این حال پیشنهاد من این است که هزینه آن را از مشتری طلب کنید.

۵. تماس‌های تلفنی:

برخی از مشتریان علاقه‌ دارند تا همه چیز اینترنتی انجام شود. برخی هم فقط وقتی کار واجب دارند تماس می‌گیرند. اما گروهی هم هستند که شب و روز حالی‌شان نیست و برای هر چیز کوچکی با شما تماس می‌گیرند. 

صرف‌نظر از اینکه مشتری واقعا به کمک احتیاج دارد یا احساس تنهایی می‌کند، نتیجه یکی است: وقفه‌های طولانی در کار و ساعت‌های هدر رفته پای تلفن.

راه حل: 

گذاشتن قرار مشخص برای تماس تلفنی
تاکید روی پاسخگویی بهتر از طریق ایمیل
محدود کردن ساعات پاسخگویی
مشخص کردن هزینه برای مکالمات

۶. اصلاحات:

تغییر ابعاد پروژه می‌تواند آن را از هم بپاشد. تغییر ابعاد یعنی اضافه کردن بخش‌هایی به پروژه یا ایجاد تغییرات در آن که تعریف پروژه اصلی را تغییر دهد. تغییرات ابعاد پروژه جزو مواردی است که حتما باید در قرارداد گنجانده شود و حتما قید شود که هرگونه تغییر در تعاریف پروژه نیازمند برآورد مجدد خواهد بود.

گاهی اوقات باید بندی را به قرارداد اضافه کرد که تعداد اصلاحات رایگان روی پروژه را مشخص کند. این نکته‌ای مهم است که باید برای برخی مشتریان روشن باشد. قطعا رفع اشتباهی که از سوی شما صورت گرفته، اسمش اصلاح نیست، برطرف کردن ایراد است و مشمول این حرف‌ها نمی‌شود.

۷. پشتیبانی:

وقتی پروژه تمام می‌شود، هنوز مشغول پاسخگویی به سوالات هستید؟ برخی مشتریان خواستار انجام کارهای کوچک روی پروژه‌های تمام شده و یا پاسخ به سوالات‌شان در این رابطه هستند اما در ضمن فکر می‌کنند که با شما تسویه حساب هم کرده‌اند. به هر ترتیب پشتیبانی از مشتری کار خوبی است و او را به ادامه کار با شما مصمم می‌کند. اما باید در نظر بگیریم که پشتیبانی طولانی مدت منجر به کار رایگان خواهد شد. برای همین توصیه می‌کنم برای پشتیبانی رایگان زمانی را مشخص کنید و پس از آن به صورت موردی یا ماهیانه رقمی را مشخص کنید.

و اما:

آخر شب، نباید جیب‌تان خالی بماند. انجام دادن تمام چیزهایی که در بالا ذکر شد می‌تواند منجر به کم شدن مشتریان شما شود. بستن یک قرارداد تمام عیار به شما کمک می‌کند که با خیالی راحت‌تر موارد ذکر شده را انجام دهید. راه دیگر آن است که به جای بازگو کردن این موارد نزد مشتری، خودتان آن را برآورد کرده و به دستمزدتان اضافه کنید. به هرحال ایده‌آل آن است که این هزینه‌ها از جیب شما خرج نشوند. 

اگر موردی به نظرتان می‌رسد در کامنت‌ها بنویسید تا این فهرست را سر و سامان دهیم و کاربردی‌ترش کنیم.

* با نگاهی به مطلب منتشر شده در اینجا.