ویدئوی شرکتی یا Corporate Video – بخش اول: چیستی و چرایی

مستند صنعتی مستند شرکتی ماکان مهرپویا

مستند صنعتی مستند شرکتی ماکان مهرپویا

شاید مشتری شما کارخانه‌داری باشد که برای نشان دادن خط تولید‌ نیاز به یک سند تصویری دارد. شاید هم شرکتی باشد که مهارت خاصی در صنعت سدسازی دارد و می‌خواهد تا شما پروسه‌ی طراحی و اجرای آن را به عنوان یک سند٬ مرجع آموزشی و یا تبلیغاتی به صورت فیلم ثبت کنید. عبارت رایجی که برای این فیلم‌ها در ایران به کار می‌بریم “مستند صنعتی” است.

گاهی مشتری نیاز به فیلمی دارد تا توانمندی‌هایش را اعم از نیروی انسانی٬ تجهیزات٬ تخصص‌ها٬ واحدها و… به صورت B2B عرضه کند. معمولا در ایران به این فیلم‌ها “رپرتاژ” یا “مستند تبلیغاتی” می‌گوییم.

حقیقت این است که عباراتی مانند “مستند صنعتی”٬ “رپرتاژ”٬ “مستند تبلیغاتی”٬ “فیلم آموزشی” و… در ایران عباراتی کلی هستند که شاید به دلیل رواج آن‌ها و درک تقریبی طرفین از معنای‌شان معمولا به صورت کلی‌گویی و متاسفانه در برخی اوقات در جای نادرست به کار می‌روند. مثلا قرار است که در فیلمی یک شرکت ساختمانی با نشان دادن پرسنل٬ محیط اداری و نمونه کارهای انجام شده معرفی شود. اسمش را می‌گذاریم مستند صنعتی. در حالی که این فیلم قرار است به یک شرکت صنعتی بپردازد٬ نه شکل اجرای آن صنعت.
حالا تصور کنید قرار است دقیقا همین کار را برای یک شرکت IT انجام دهیم. چون تعریف عوامانه از صنعت چیزهایی مثل آجر و کامیون و بولدوزر است٬ اسمش را سریع عوض می‌کنیم و مثلا می‌گذاریم رپرتاژ! حالا فکر کنید قرار است همین کار برای یک هتل در حال کار ساخته شود. اسمش می‌شود مستند تبلیغاتی!

البته دلیل دیگر این نامگذاری‌های دل‌بخواهی٬ روشن نبودن کاربرد این‌گونه فیلم‌هاست. گاهی فیلم‌هایی از این دست قرار است یک کسب و کار را به کسب و کار دیگری معرفی کنند. برای نمونه یک شرکت فعال در زمینه برنامه‌نویسی امنیتی با نمایش این فیلم به یک بانک٬ توانایی‌هایش را به نمایش می‌گذارد. اما در جایی دیگر قرار است تا یک کارخانه مسایل مربوط به ایمنی محیط کار را به کارگران آموزش دهد. یا اصلا می‌خواهد خود را به صورت B2C برای مخاطبان عام پرزنت کند. در این صورت اغلب همه چیز از نحوه‌ی تولید گرفته تا زبان به کار رفته در آن و حتا استفاده از گرافیک برای مخاطب عام و خاص باید متفاوت باشد. البته تا حدی هم به مشتریان و هم تولید‌کنندگان فیلم‌هایی از این دست حق می‌دهم که بلاتکلیف باشند. هر ایرانی به طور بالقوه ساختمان‌ساز است. وگرنه تقریبا در هیچ جای دنیا نمی‌توانیم آگهی‌های مشعل شوفاژخانه یا سفال شیروانی را ببینیم که از شبکه‌های تلویزیونی و برای مخاطب عام پخش شوند! اغلب ما ایرانی‌ها می‌توانیم پس از ایجاد فرصت (!) با استخدام نیرو هر کاری را شروع کنیم: از راه‌اندازی کیترینگ تا خط مونتاژ موتورسیکلت.

یک حق ویژه‌ی دیگر هم باید به صاحبان صنایع و خدمات یا همان مشتریان داد. دلیلی ندارد که مشتری فرق همه‌ی این‌ها را با هم بداند. حتا دلیلی هم ندارد که شرکت تبلیغاتی/دفتر تولید فیلم/تهیه‌کننده هم بنشیند و این تفاوت‌ها را برای او شرح دهد. اما سخت است که این حق را برای تولید کننده‌ی فیلم هم قایل شد.

همه‌ی این‌ها را نوشتم تا مقدمه‌ای باشد بر مقدمه‌ی سلسله‌ی مطلالبی که در چند قسمت و به تناوب در این باب خواهم نوشت.

ویدئوی شرکتی یا سازمانی Corporate Video

ویدئوهای شرکتی یا سازمانی فیلم‌هایی هستند که برای شرکت‌ها٬ بنگاه‌ها و سازمان‌ها ساخته می‌شوند تا از طریق آن خدمات٬ محصولات٬ مسایل مرتبط به آموزش کارکنان و… به صورت B2B به مخاطب محدود معرفی شوند. این فیلم‌ها عموما یا به صورت لوح فشرده و stream video در اختیار مخاطبان قرار می‌گیرند و یا از طریق نمایش روی پرده یا مانیتور در جلسات ارایه می‌شوند. اما همانطور که گفته شد همگرایی این گونه فیلم‌ها با سایر رسانه‌های بصری به‌قدری زیاد است که گاهی این فیلم‌ها نمایش گسترده‌تری می‌یابند و حتا به صورت آگهی‌ تلویزیونی یا برنامه‌ی تلویزیونی هم پخش می‌شوند. این نامانندی (تناقض) اخیر را بعدا بیشتر توضیخ خواهم داد.

نکته‌ي مهم دیگر اینکه کاربرد عمده‌ی این گونه ویدئوها بیشتر در روابط عمومی و مارکتینگ است تا تبلیغات. حتما با آنچه که گفته شد دریافته‌اید که این فیلمها علاوه بر کاربردشان در فضای کسب و کار٬ ماهیت اطلاع‌رسانی (مثلا به پرسنل) را نیز دارا هستند.  اساسا ویدئوهای شرکتی برای ایجاد کسب‌وکار٬ کاهش هزینه‌ها و پایین‌آوردن ریسک به کار می‌روند. همچنین صرفه‌جویی در زمان را نیز نمی‌توان نادیده گرفت. پرزنت کردن کسب و کار در جلسات به صورت فیلم همه چیز را راحت‌تر می‌کند. همینطور که نمایش یک safety video یا ویدئوی ایمنی برای کارکنان هم ریسک را پایین‌تر می‌آورد و هم جلوی بازگویی مطالب را برای تک‌تک آنان می‌گیرد.

از این‌ها گذشته ویدئو رسانه‌ی بسیار مناسبی برای انتقال پیام است. این‌روزها اینترنت به شدت فراگیر شده است. مانیتوری برای نمایش فیلم تقریبا همه جا گیر می‌آید. لوح‌های فشرده که دم دستی محسوب می‌شوند. مخاطب هم که به تلویزیون عادت دارد و تماشای فیلم برایش معمولا به شکل بالقوه جذاب است. روی فیلم ویدئویی می‌توانید در پرزنت حضوری٬ نمایش آنلاین و همینطور زمانی که نسخه‌ای از فیلم را برای مشتری ارسال می‌کنید٬ حساب کنید. قرار دادن ویدئوهای شرکتی بر روی سایت تصویری منحصر بفرد و ارتقا یافته را از شما به نمایش خواهد گذاشت.

بر خلاف رسانه‌های چاپی و مانند آن٬ ویدئو رسانه‌ای پویاست. می‌توان با آن تصویری دلخواه از شرکت را نمایش داد. علاوه بر امکانات خاص سینمایی (اعم از انتقال هنرمندانه‌ی پیام از طریق تصویر و صدا) انیمیشن و گرافیک می‌توانند به هرجای فیلم اضافه شوند تا قدرت پیام را افزایش دهند. فکر کنید که تعریف کردن از ساخت یک سدی که ساخته نشده برای مشتری چقدر سخت است و نمایش آن به صورت فیلم و انیمیشن چقدر کار را راحت می‌کند! یا صحبت کردن از عواقب اشتباهات فردی برای نیروی انسانی چقدر با نمایش آن به صورت مثلا انفجار تفاوت دارد. نمایش ماشین‌های غول‌آسا٬ ساختمان‌های بزرگ یا ابزار حساس پزشکی آسان‌تر است یا تماشای آن‌ها بر روی ویدئو؟ و بعد حتا نمایش ویدئو در سالن نمایشگاهی شلوغ سهل‌تر است یا ارایه نسخه‌ای از آن بر روی رسانه‌های قابل حمل یا اینترنت؟

ماهیت یا همان چیستی ویدئوهای شرکتی تا زمانی زیر سوال نرفته‌اند که تکلیف‌شان روشن باشد. یعنی معلوم باشد که چه چیز یا چیزهایی قرار است معرفی شوند٬ پیام اصلی چیست. مخاطب کیست و رسانه کدام است. بدین ترتیب این دست از ویدئوها اغلب نیاز به یک بریف منسجم و کامل دارند که تولید‌کننده‌ی فیلم باید آن را به کمک مشتری تهیه کند و در تولید فیلم به‌کار بندد.

انواع ویدئوهای شرکتی

– آموزش کارکنان٬ دستورالعمل‌ها و ایمنی
– روابط سرمایه‌گذاران٬ نتایج اقتصادی
– ویدئوهای برند و پروموشن
– محصول جدید یا پرزنت‌های آنلاین خدمات
– نقش‌بازی (اغلب همراه با بازیگر)
– رضایت‌نامه‌های تصویری مشتریان و موکلین
– خلاصه‌ای از یک ایونت یا فعالیت
– نمایش تحت وب زنده یا on-demand
– نمایش تکنولوژی یا محصول
تلویزیون اقتصادی

در مطلب بعد به چگونگی نوشتن بریف مناسب برای تولید ویدئوهای شرکتی خواهم پرداخت.

اگر در این رابطه سوالی دارید٬ می‌خواید مشورت بگیرید یا قصد تولید فیلمی در این زمینه دارید می‌توانید از این طریق با من تماس بگیرید.

جلب اعتماد مشتری در تولید آگهی

ماکان مهرپویا - جلب اعتماد مشتری

3786-itok=FTGpE9F1

در تولید یک آگهی رابطه با مشتری همان‌قدر مهم است که خلاقیت و توانایی فروش محصول یا خدمات به مخاطب اهمیت دارد.

کانون توجه اصلی شما کمک به مشتری است تا به اهدافش دست یابد٬ اما ایجاد اعتمادی که او را  برای سپردن تولید سایر آگهی‌هایش در آینده به شما متقاعد کند هم جایگاه خود را دارد. فرقی نمی‌کند که بار اول است با این مشتری کار می کنید یا سال‌هاست به او خدمات ارایه می‌دهید. این سه نکته به شما کمک می‌کند تا رابطه بهتری با مشتری داشته باشید.

گوش کنید و سوال بپرسید

در تولید آگهی یک اصل وجود دارد و آن هم اینکه همه‌ی مالکان کسب و کار و مدیران عاشق حرف زدن درباره‌ی حرفه‌شان هستند. اولین دیدار شما با آنها باید برای جمع کردن اطلاعات باشد. ببینید که کسب و کارشان دقیقا چه چیزی است و چگونه آن را انجام می‌دهند. بعضی چیزها مستقیما به آگهی ارتباطی ندارند اما جزییات کوچک می‌توانند به شما در درک ذهنیات صاحب آگهی کمک کنند. از آن‌ها بپرسید که انتظار دارند که از آگهی چه چیزی نصیب‌شان شود. سوالاتی بپرسید که امکان دارد پرسش یک مشتری بالقوه از آن کسب و کار نیز باشد. کنجکاو باشید و به همه‌ی چیزهایی که مشتری می‌گوید گوش دهید تا او متقاعد شود که شما خود را بخشی از تیم وی می‌دانید و در موفقیت‌اش سهیم هستید.

بررسی دقیق شخصیت مشتری

درست است که کانون اصلی توجه شما یاری رساندن به مشتری برای رسیدن به اهدافش است اما باید مطمئن شوید چیزهایی که او خارج از پروسه‌ی تولید می‌خواهد نیز مهیا شود. اینجا باید در نقش یک تهیه‌کننده ظاهر شوید. اغلب این به معنای انعطاف پذیری شما نسبت به خویشن (ego) مشتری است. درخواهید یافت که بسیاری کسب و کارها بیشتر از اینکه برای رشد خود تبلیغ کنند٬ در واقع می‌خواهند پیامی را برای رقبای خود بفرستند یا در منطقه شهرتی برای خود دست و پا کنند. شاید این‌طور چیزها را را رک و راست به روی‌تان نیاورند٬ اما در نظر داشته باشید که بعید نیست ابعاد نهانی هم در این قضیه وجود داشته باشد. زمانی که آن‌ها را بهتر بشناسید قادر خواهید بود تا تصمیم بگیرید هنوز فضایی برای به چالش کشیدن‌شان وجود دارد یا دیگر باید سکوت اختیار کرد. برخی از مشتریان نسبت به ایده‌های شما و انتقاداتتان بسیار گشاده‌رو خواهند بود و برخی دیگر از شما خواهند خواست تا بدون سوال کاری را که می‌خواهند برای‌شان انجام دهید.

با اطمینان کار کنید

برای آنکه بهترین آگهی ممکن را به مشتری‌ها ارایه دهید٬ باید اعتمادشان را به‌دست آورید. هنگامی که قرار است مثلا درمورد مدت زمان نمایش  یک نوشته یا عصر گرافیکی روی تصاویر تصمیم بگیرید٬ بهتر است که آن‌ها به نظر شما اطمینان کنند تا اینکه با همسایه و راننده‌شان مشورت کنند. مشتری‌های جدید باید بدانند که شما باسابقه و متخصص هستید. لازم نیست چاخان کنید و یا با خودپسندی از خودتان سخن بگویید. معمولا صحبت کردن در مورد تجارب مشابه و نتایج حاصل‌ از آنها – خصوصا زمانی که به کسب و کار مشتری مربوط هستند – تجربه‌ی شما را اثبات خواهد کرد. به علاوه سعی کنید همیشه با بهره‌گرفتن از تکنولوژی تحسین آن‌ها را برانگیزید. وقتی به سر صحنه فیلمبرداری یا استودیوی تدوین می‌آیند تمام لوازم را روشن کنید. حتا همیشه تایم‌لاین یک پروژه‌ی تکمیل شده‌ را روی مانیتور باز نگه دارید تا نشان دهید که تجربه و تبحر کافی را در زمینه‌ی کارتان بیش از هر کس دیگری دارید.

با اجرای این سه نکته‌ی بسیار ساده٬ شما می‌توانید اعتماد مشتری را به دست آورید و آن را ارتقا بخشید. با این کارها خیال‌شان را از خروجی کار آسوده خواهید کرد. اگر خوش‌شانس باشید مشتری با کارهای بیشتری نزد شما بازخواهد گشت. آن‌وقت شما می‌توانید رابطه‌تان را با مشتری گسترش دهید. توانایی‌تان در ارایه تبلیغات موثر به او ارتقا می‌یابد و  سپس آن‌ها قلمرو‌شان را معتمدانه به شما واگذار خواهند کرد تا جادوی خود را اعمال کنید.

این متن ترجمه‌ای است از Mike Wilhelm is an Associate Editor at Videomaker.

ماکان مهرپویا

آگهی‌های تلویزیونی دوناتی

homer-simpson

آگهی‌های تلویونی دوناتی در حقیقت تمپلیت یا قالب‌های آماده‌ای برای یک آگهی تلویزیونی هستند. این آگهی‌ها تمام عناصر لازم برای تولید یک آگهی تلویزیونی را در خود جای می‌دهند اما محصول٬ قیمت یا لوگوی خاصی را معرفی نمی‌کنند.

چرا دونات؟

از سر طنازی و به دلیل خالی بودن وسط دونات این نام را به این گونه آگهی‌ها داده‌اند. همانطور که گفته شد این آگهی‌ها آغاز و پایان دارند اما میانه‌ی آن که در اصل معرفی محصول است خالی می‌ماند تا بعدا با محصول یا خدماتی مرتبط پر شود.

چرا آگهی‌های دوناتی؟

معمولا آگهی‌های تلویزیونی باکیفیت تولید گرانی دارند و همچنین زمان‌بر هستند. بسیاری از شبکه‌های تلویزیونی کوچک و محلی در جهان برای اینکه بتوانند فضای تبلیغات خود را بفروشند٬ این دسته از آگهی‌ها را پیشنهاد می‌کنند. در ایران کانون‌های تبلیغاتی کوچک و همچنین نمایندگان پخش آگهی در شبکه‌های استانی می‌توانند از این حربه برای گرفتن سفارش آگهی و فروختن فضای تبلیغاتی استفاده کنند. در این شرایط سود حاصل از تولید آگهی در مقابل پورسانت پخش قابل قیاس نیست.
تصور کنید تولید آگهی‌های دوناتی با تصاویر آرشیوی٬ تولید تمپلیت‌های آماده با تکنیک‌های موشن گرافیکز و شبیه به آن یا حتا ضبط تصاویر آماده و ارایه سریع آن به مشتری چه تاثیری در جذب آن‌ها خواهد داشت. برای مثال یک آگهی تلویزیونی از خانواده‌ای شاد که به پیک نیک آمده‌اند و فضایی خالی برای لوگو و نریشنی که می‌تواند متعلق به یک بانک٬ بیمه٬ مرکز درمانی٬ محصولات ارگانیک٬ فروش اقساطی ملک و… باشد. یا مثلا تمپلیت آماده‌‌ای در فضای انیمیشن که جاهای خالی‌ای برای فیلم‌ها٬ تصاویر و نوشته‌ها دارد و مشتری‌ای که برای فروش محصولاتش عجله دارد می‌تواند در چند ساعت نسخه‌‌ای از آن را که برای وی شخصی سازی شده دریافت کند.
چند سال پیش آگهی‌ای متعلق به یک فروشگاه فرش دستباف در مرکز یکی از استان‌ها را دیدم که باعث حیرت بود. برای سرعت بخشیدن به تولید و بستن قرارداد پخش٬ تعدادی عکس غیر حرفه‌ای که حتا تاریخ و ساعت روی عکس‌ها دیده می‌شد در کنار هم ردیف شده بودند. مشتری هم که عجله داشت با دلخوری قرارداد را امضا کرده بود ولی به دلیل ضعف تولید و عدم استقبال از آن٬ در میانه‌ی راه و به اجبار  جلوی ضرر بیشتر را گرفته و پخش را متوقف کرد. حال آن‌که اگر نماینده‌ی پخش چند آگهی دوناتی در رابطه با فرش‌ سفارش داده بود می‌توانست به سرعت آگهی‌ مورد نظر مشتری را به شکلی موجه و تمیز ارایه کند و بقیه‌ی آگهی‌ها را به‌علاوه‌ی فضای تبلیغاتی شبکه استانی به فرش‌فروشی‌های رقیب بفروشد. آن هم در استانی که یکی از قطب‌های تولید و فروش فرش در ایران است.

کاربرد دیگر آگهی‌های دوناتی تولید آگهی‌های مناسبتی و فرهنگی است. مثلا آگهی تبریک اعیاد٬ تسلیت ایام سوگواری٬ نوروز٬ شب یلدا٬ بازگشایی مدارس٬ ماه رمضان٬ ایام ملی و حتا فیلم‌های کوتاهی با موضوعات اخلاقی و فرهنگی.

این را هم بگویم که بدیهی است که قرار نیست آگهی‌های دوناتی در یک کمپین تبلیغاتی که با داده‌های مشخصی  همراه است٬ نقشی ایفا کنند. بلکه بازار هدف دقیقا صنایع و خدمات خرد را شامل می‌شود. هرچند کم دیده نشده آگهی‌هایی که مثلا برای یک اپراتور موبایل تولید شده‌اند اما در نهایت سر از یک بانک درمی‌آورند!

با سفارش مجموعه‌ای از آگهی‌های تلویزیونی دوناتی٬ آژانس/کانون تبلیغاتی/نماینده شبکه‌های استانی/شبکه‌های خصوصی/بازاریاب خبره می‌تواند مجموعه‌ای از تمپلیت‌های آماده در سبک‌های مختلف و تکنیک‌های گوناگون  که قابل ادیت هم هستند را برای ارایه به مشتریان کوچک در اختیار داشته باشد. آگهی‌هایی که تولیدی ارزان دارند و کاربردی هستند.

در فضای پر رقابت کانون‌های تبلیغاتی کوچک٬ حفره‌های دوناتی که می‌توان به سرعت و بارها با نام خدمات و محصولات گوناگون پر کرد جزو ملزومات کمتر دیده شده به شمار می‌روند.

و اما برای اطلاعات بیشتر و گپ و گفت در این مورد می‌توانید با من تماس بگیرید!

چطور از نابازیگر برای آگهی تلویزیونی بازی بگیریم؟

breezer tvc - makan mehrpouya

یکی از مشکلات اصلی در تولید آگهی تلویزیونی در ایران بازی گرفتن از بازیگران و نابازیگران تیزر است.
به دلیل ملاحظات قانونی و نیز دستمزدهای پایین٬ در حال حاضر کمتر کارگردانی می‌تواند این شانس را داشته باشد تا بازیگری حرفه‌ای موقعیت حضور جلوی دوربینش را پیدا کند. کسانی که به عنوان مدل و بازیگر تبلیغاتی در استودیوهای حرفه‌ای دنیا می‌شناسیم نیز به دلایل مختلف در ایران کمتر امکان حضور داشته‌اند.

در ادامه تلاش خواهم کرد تا بخشی از تجربیات خود را در زمینه بازی گرفتن از نابازیگران/مدل‌ها در تبلیغات تلویزیونی به اشتراک بگذارم.

تعاریف

اول ببینیم که تفاوت بازیگر٬ مدل و نابازیگر چیست؟

اگر خیلی ساده بخواهیم بگویم: بازیگر کسی است که می‌تواند نقش محول شده به او را با توجه به تکنیک‌های آکادمیک و تجربی بازیگری ایفا کند. این نقش معمولا ادای  شامل دیالوگ و اجرای اکشن/ری‌اکشن می‌شود. مدل کسی است که با توجه به ویژگی‌های فیزیکی انتخاب می‌شود و قرار نیست به مفهوم بازیگر بازی کند. بلکه صحنه فیلمبرداری برای اومانند یک استیج کت واک است. (مثل آگهی‌های معمول برای برندهای عطر٬ ساعت٬ لباس و…)
نابازیگر اما کسی است که هیچ کدام از شرایط بازیگر و مدل را ندارد و به صورت خودآموخته یا فاقد هرگونه تجربه و بنا به ملاحظات تولید (و حتا تمایل مشتری!) قرار است تا جلوی دوربین برود.

چطور کار را شروع کنیم؟

در مواجهه با نابازیگر اول از همه بنا را بر این بگذارید که قرار است انرژی بیشتری از شما٬ عوامل و همینطور خود نابازیگر گرفته شود. پس خود را آماده کنید. بدانید هر بازیگر یا نابازیگری٬ حتا کسی که برای نقش مناسب نیست٬ باید احساس کند که فرصت کاملی را برای نمایش قابلیت بازیگری‌اش در اختیار دارد. توضیحات صحیح را به او منتقل کنید. قبل از شروع فیلمبرداری دستورالعملی برایش بنویسید و اگر زمانبدی کار به شما اجازه می‌دهد حتما جلسه‌ی روخوانی برگزار کنید. فراموش نکنیم که وقت آن‌ها هم برای خودشان با ارزش است. اگر حاضر شده‌اند جلوی دوربین بیایند٬ یعنی به این حرفه علاقه دارند. پس ما هم فرصتی بهشان بدهیم.

عصبانیت؟ هرگز!

کار کارگردان این است که بفهمد نابازیگر چه کاری می‌تواند انجام دهد. آیا می‌تواند به شکل‌های مختلف بازی کند؟ آیا اینقدر ترسیده که نمی‌تواند درونیاتش را به بروز دهد؟ بهترین کار این است که  از او بخواهید به شکلی طبیعی بازی کنند. هرچقدر که سر صحنه بیشتر از آن‌ها بازی بخواهید٬ کمتر باورپذیر خواهند شد. فکر می‌کنم بهترین بازی‌ها از درون بازیگر سرمی‌زنند. سر صحنه یک آگهی تلویزیونی هم زمان آن را ندارید که بخواهید به کسی آموزش بازیگری بدهید. پس انتظار ایفای نقشی بهتر از آنچه سر صحنه اتفاق می‌افتد را نداشته باشید. ناگهان عصبانی نشوید و از کوره در نروید! انتقال تنش به نابازیگر او را عملا فلج می‌کند. تصور کنید کسی که تجربه‌‌ی چندانی جلوی دوربین ندارد ناگهان احساس کند که همه‌ی چشم‌ها با ناامیدی و خشم به او دوخته شده!

این فراز از کتاب صید ماهی بزرگ دیوید لینچ را خیلی دوست دارم:

درباره کارگردان‌هايی که بر سر بازيگرانشان فرياد میکشند، داستان‌هایی شنيده‌ام. هميشه آدم‌هايي هستند که تلاش می‌کنند تا کارشان را با ايجاد ترس پيش ببرند. اما گمان میکنم که اين کار مسخره، و در عين حال رقت انگيز و احمقانه است

اگر من صحنه فيلم‌ام را با ترس اداره کنم، تنها يک درصد و نه صددرصد از آنچه که مي توانم را به دست می‌آورم. خوشی‌ای در کار باقی نمی‌ماند. کار بايد خوش آيند باشد. در کار و زندگي، همه ما قرار است که با هم بسر ببريم… قرار است که عالی زندگي کنيم. قرار است که زندگی خارق العاده باشد.

ای کاش به جای القای ترس، در هر کاری برای هر کسی راهی پيدا کنند تا انرژی و فراست او توسعه يابد. طوری که مردم بابت اضافه کاری‌شان پولی نگيرند. اصلاخلاقيت شان بسيار بيشتر خواهد بود. بدين ترتيب روند کار سريع تر خواهد شد. اوضاع اين طوری نيست، اما خيلی آسان مي شود به آن رسيد.

ایجاد اعتماد به نفس

نابازیگر با محیط فیلمبرداری راحت نیست. حتا بازیگرانی که به صورت تجربی در آگهی‌های تلویزیونی بازی می‌کنند هم با ورود به گروهی ناآشنا احساس غریبی و ناامنی خواهند کرد. پس همزمان که با فیلمبردار و طراح صحنه و… صحبت می‌کنید٬ برای بازیگرتان هم وقت بگذارید.

بازی بگیریم!

ببینید آیا بیان و زبان بدن بازیگر با چیزی که می‌گوید ارتباط برقرار می‌کند؟ اگر زیاده‌روی کردند٬‌ محترمانه بهشان بگویید “شد ۳۰ ثانیه” و بحث را عوض کنید. بعضی از نابازیگرها/بازیگرها یک سبک بازی را از بازیگری دیده‌اند و آن را برای شما بازی می‌کنند. فکر کنید که نابازیگری سعی می‌کند با لحن حامد بهداد به بازیگر زن مقابلش از ویژگی‌های رب گوجه فرنگی بگوید! سوال‌های غیرمنتظره آن‌ها را این فضا دور می‌کند.

و ازشان بخواهید تمرین کنند. تمرین٬ تمرین٬ تمرین! و فقط با دستورالعمل‌هایی که شما به آنها داده‌اید.

ران دکستر٬ کارگردان مشهور آگهی‌های تلویزیونی می‌گوید:

ببینید آیا بازیگر برای بخش‌های صامت می‌تواند بداهه پردازی کند؟ همان ابتدا سر وقت اصل قضیه نروید. من اول از کسی می‌خواهم تا سعی کند یک درباز کن نوشابه٬ قوطی بازکن یا چیز دیگری را به بازیگر بفروشد. اگر خواست می‌تواند قوطی‌باز کن را چیز دیگری بنامد. بعد از او می‌خواهم تا کمی به موضوع مورد نظر نزدیک‌تر شود تا بازیگر بالاخره عکس‌العمل مورد نظرم را به شکلی طبیعی ارائه کند. آن را با تمرین هدر ندهید. همه‌ش را سر صحنه و جلوی دوربین کار کنید.

دیالوگ‌ها

برای نابازیگر فقط دیالوگی را بلند بخوانید که دقیقا لحن آن را بدانید٬ قبل از دیالوگ‌ اصلی جملات کوتاهی بنویسید تا در انتها به دیالوگ اصلی منتهی شوند. اگر همان اول دیالوگ را درست خواندند بهشان بگویید که کارشان را درست انجام داده‌اند و بعد از آن‌ها بخواهید تا به شکل دیگری هم آن را ادا کنند. مطمئن شوید که ظرفیت بهتر شدن دارند یا نه. اما اگر طرز خواندن دیالوگ‌ها را دوست نداشتید بروز ندهید. بهشان بگویید که عالی بودند و حالا باید به شکل دیگری که می‌گویید دیالوگ ادا کنند. شاید دفعه اول توضیحات شما را متوجه نشده باشند.

فیلم‌نامه‌ها را با اطلاعات لازم و ضروری برای هر بخش آماده کنید. دیالوگ‌ها و اطلاعات مهم را روی کارت‌های کوچک بنویسد و در اختیار بازیگر قرار دهید. خوب است که بازیگر/نابازیگر قبل از روخوانی فیلمنامه٬ بتوانند متن را حفظ کنند.  به او زمان دهید تا تمرین کند.

مشکلات بازیگردانی

بسیاری از نابازیگران با تغییرات فیلمنامه مشکل خواهند داشت. از آن‌ها انتظار نداشته باشید که بازی‌شان را سر صحنه و بعد از تمرین‌هایی که کرده‌اند به راحتی تغییر دهند. تغییرات زیاد برای نابازیگر سخت است. فقط تعداد کمی از بازیگران باتجربه قادرند تا این دگرگونی‌ها را با احساسات درست انجام دهند. پس روی آن حساب نکنید. فیلمنامه‌ای درست داشته باشید تا نابازیگر بتواند در زمانی که دراختیار دارد روی آن کار کند. اگر بازیگر فیلمنامه‌ای را تمرین کرده٬ چیز متفاوتی را در اختیارش نگذارید. بگذارید اول آنچه که یاد گرفته را امتحان کند. اگر اجرایش خوب بود که چه خوب٬ وگرنه فیلمنامه تغییر یافته را به او بدهید تا آن را تمرین کند و باز گردد. بهشان استراحت بدهید٬ اما نگذارید وقتش با گپ زدن با عوامل و موبایل‌شان بگذرد. بگذارید تنها باشد و به نقش فکر کند.

اگر کسی با دیالوگ‌ها مشکل دارد٬ آن‌ها را مثل وقتی که فیلمبرداری می‌کنید برایش خرد کنید. اجازه دهید تا با تکه‌های کوچک‌تر تمرین کنند. اگر اجرایشان بهتر شد که چه عالی٬ اما اگر نه ببینید که آیا دستورالعمل‌تان به او درست بوده است؟ دلگرم کردن بازیگران  اجراهای بهتری به دنبال دارد. نگویید خوب نیست. بگویید “حالا یه جور دیگه”. و بازی مورد نظرتان را بازگو کنید.

همیشه به بازیگران می‌گویم که بخشی از گفتن متن یا بازی‌شان را دوست دارم. مثلا “معنی رو در مورد پول داری درست می‌رسونی٬ حالا کمی نرم‌ترش کن و یک کمی هم مودبانه‌تر بگو.”

اگر شما می‌توانید متن را سریع بخوانید به این معنی نیست که یک نابازیگر هم می‌تواند همین کار را انجام دهد. آن هم وقتی که قرار است هم معنی دیالوگ‌ها را برساند و هم کارهای دیگری را در خلال آن انجام دهد. اگر امکانش را دارید متن را برای او بازنویسی کنید: کوتاه‌تر و راحت‌تر.

نابازیگران خوش قیافه سر صحنه مورد توجه قرار می‌گیرند٬ ولی بازی گرفتن از آنها ربطی به چهره‌شان ندارد. نه خودتان و نه عوامل این قضیه را به رویش نیاورید!

اشکالات مهم بازی‌اش را درگوشی به او بگویید. وقتی نمی‌تواند بازی کند٬ بقیه عوامل هم سعی می‌کنند کمک کنند تا این صحنه دربیاید. آن وقت هر کسی ساز خودش را می‌زند. موردی پیش آمده بود که یکی از عوامل برای درآمدن تعجب نابازیگر کودک از اون می‌خواست فکر کند که از زمین یک کوسه بیرون می‌آید! نتیجه این شد که مدت زمان زیادی صرف کردم تا او متوجه شود که ری‌اکشن تعجب با ترس از کوسه فرق می‌کند! کار به اندازه‌ی کافی سخت هست. اجازه دخالت آدم‌های ناوارد را در کار بازیگردانی ندهید. گفتم بازیگردان٬ یادمان نرود که چقدر حضور یک بازیگردان در این مواقع می‌تواند کار شما را راحت‌تر کند.

در نهایت نابازیگران هم به اندازه‌ی خودشان (و با تلاش شما خیلی بیشتر از اندازه‌ی خودشان) سر صحنه زحمت کشیده‌اند. یادتان نرود که  موقع خداحافظی ازشان تشکر کنید و دلگرمی‌شان بدهید!

ماکان مهرپویا
با نگاهی به درس‌آموخته‌های استاد عزیز رون دکستر.

* عکس: پشت صحنه آگهی تلویزیونی Breezer ساخت ۱۳۹۲